vatanim tam azerbaycan galacak kandim garajehgayeh
قراجه قيه
تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1391 | یازار : تانري و توپراغيني سون بيري
+ به يه ن
اگر در «نازلي بالا» ، صفت «نازلي» توصيفي از اسم «بالا» مي كند ، در «يئيين قاچير» نيز «يئيين» نقش قيد را به خود گرفته و چگونگي انجام فعل را مي رساند. همانطور كه قيد «ياواش» خلاف اين حالت را مي تواند براي اين فعل نشان دهد ، بصورت: «ياواش قاچير».
گاهي يك كلمه بسته به نحوه استفاده در جمله ممكن است هم صفت باشد و هم قيد. يعني ممكن است هم همراه اسم بيآيد و هم همراه فعل. براي نمونه «آلچاق» در «آلچاق آغاج» نقش صفت را به خود مي گيرد اما در «آلچاق دانيشيردي» داراي وظيفه قيدي است. پس بطور مطلق نمي توان مرزي براي صفات و قيود قائل شد.

2 ـ انواع قيد از نظر معنا
1ـ2: قيد سبب (پاسخ به سئوالات چرا ، به چه دليل و ...)
«آجليقدان» اوزو آغارميش ايدي

2ـ2: قيد كيفيت (بيان نحوه وقوع فعل)
آلچاق دانيشماق ، يئيين قاچماق ، حيرصلي باخماق

3ـ2: قيد مكان
اوزاق گئتدي ، ياخين گلدي ، اوجايا چيخدي ، گئري گئتدي ، ايره لي گلدي

4ـ2: قيد زمان
بويون گلديم ، هاچان گلدين ، ايندي گئتدي ، باياق گؤردوم

5ـ2: قيد مقدار
آزجا وئر ، آز آز ايچ ، آووججا سو ايچديم

3 ـ انواع قيد از نظر ساختار
1ـ3: قيود ساده ، كه ذاتاً قيد هستند.
مانند: ائرته ، گئري ، ايره لي ، باياق ، بري ، ايندي ، آشاغي ، يوخاري

2ـ3: قيود مشتقي ، كه با تركيب يك پيوند به قيد تبديل مي شوند اما در هرصورت يك كلمه محسوب مي شوند. به نمونه هاي زير و پيوندهاي تركيبي دقت كنيد:
آزجا ، بالاجا ، آستاجا
ال ايله ، آياقلا ، باش ايله ، ديل ايله ، ناز ايله ، سنينله
اينديليك ، بئله ليك ، گئجه ليك
صاباحدان ، گئجه دن ، چوخدان ، پولسوزلوقدان ، هردن
گونده ، آيدا ، ايلده

3ـ3: قيود مركب
كه خود انواع مختلفي دارند:
1ـ3ـ3: تكراري: ياواش ـ ياواش ، آز ـ آز ، چوخ ـ چوخ ، گئج ـ گئج ، بير ـ بير

2ـ3ـ3: تكراري با وساطت به/با
بير به بير ، گون به گون ، آي با آي ، گوچه به گوچه ، تاي با تاي

3ـ3ـ3: همراهي دو مترادف
يورغون ـ آرغين ، قالين ـ قاييم ، سس ـ سمير

4ـ3ـ3: همراهي دو متضاد
گئجه ـ گوندوز ، آلچاق ـ اوجا ، آزـ چوخ

صفت در تركي آذربايجاني

صفت در زبان تركي قبل از اسم آمده و اسم را به شنونده مي شناساند. اگر قيد وابسته به فعل است ، صفت نيز وابسته به اسم است و معنا و مفهوم آن همراه با اسم تكميل مي شود.

1ـ ساختار صفت در تركي
صفت در تركي مانند اسم داراي سه ساختار متفاوت است: صفت ساده ، مشتقي و مركب. كه در ادامه به شرح آن مي پردازيم:

1ـ الف: صفت ساده
ابن نوع صفت كلماتي هستند كه ذاتاً صفت هستند ، مانند: پيس ، ياش ، آغ.
تقريباً تمام صفات ساده تركي تك هجائي هستند. احتمال وجود دارد كه صفات ساده دو هجائي داراي بن هستند و به تك هجا ختم مي شوند. مانند «ياشيل» كه احتمالاً از «ياش» گرفته شده است. يا «قيسسا» كه در اصل «قيتسا» از مصدر «قيتماق» (بريدن) مي باشد. به هرحال چون روي ريشه اين نوع صفات قطعيت وجود ندارد ، آنها را ساده محسوب مي كنيم.

1ـ ب: صفت مشتقي
همانطور كه در مبحث اسم و پيوندها گفتيم ، منظور از اسم ، بصورت عام شامل اسم ، صفت ، ضمير ، عدد و ... است. لذا صفت نيز مي تواند از چسبيدن پيوندها به انتهاي اسم ، عدد ، ريشه فعلي و ... ساخته شود كه با مراجعه به آن مباحث مي توان صفتهاي مشتقي يا پيوندي را از بقيه متمايز كرد و ديگر نيازي به اطاله كلام در اينجا نيست.
در اينجا براي نمونه به چند مورد اشاره مي كنيم:
از جمله صفاتي كه از بن فعلي ساخته مي شد: سورگون ، دورغون ، يازيچي ، قيزاريق ، دونما
از جمله صفاتي كه از بن اسمي ساخته مي شد: دادلي ، يوخولو ، يوخوسوز ، بوغازجيل

1ـ ج: صفت مركب
صفت مركب نيز مانند اسم مركب مي تواند با تركيبي از صفت ، اسم ، عدد و ... ساخته شود. با مراجعه به مبحث اسم و ساختار اسم مركب ، اين منظور را راحتتر تفهيم مي شويد. حالات مختلف اين نوع صفت را در مثالهاي زير تشخيص دهيد:
آجلي ـ توخلو ، آدلي ـ سانلي ، قيرميزي دون ، قارا چادير ، قارا باش كيشي ، آلچاق كيشي ، بوينوزلو كئچي ، اوجا ـ اوجا ، قيشقيرا ـ قيشقيرا ، بالا ـ بالا ، قارني توخ آدام ، گؤزو توخ آدام ، بير قيچلي كيشي ، بئش ايلليك يولداش ، بئش طبقه ليك آپارتمان

2ـ درجات صفات در تركي
درجات صفات در تركي امري استثنائي و منحصر بفرد است. هيچ زباني از نظر درجات صفات داراي گستردگي و تنوع به اندازه زبان تركي نيست. اولاً در اين زبان به جاي سه درجه صفت عادي ، برتر و برترين ، پنج درجه صفت داريم. ثانياً به جاي يك نوع ساختار براي هر كدام ، چندين پيوند براي نشان دادن هر درجه وجود دارد. در ادامه و با مقايسه آن با صفات زبان فارسي ، به عمق اين موضوع پي خواهيم برد.

2ـ الف: صفت عادي (آنا صفت)
اين نوع صفت ، ذاتاً صفت است و مقايسه اي بين دو يا چند موضوع صورت نمي گيرد. مانند: گؤزل ، اوجا ، آلچاق ، كؤك ، آريق ، آغ ، قارا ، پولسوز

2ـ ب: صفت برتر يا قياسي (توتوشدورما صفتي)
براي مقايسه دو چيز در زبان تركي بعد از صفت از پيوند دوگانه «راق/رك» و گاهي از پيوند چهارگانه «لي» استفاده مي كنند. مانند: ياخشيراق (بهتر) ، اوجاراق (بلندتر) ، گوده رك (كوتاهتر) ، چوخلو (بيشتر) ، وارلي (پولدارتر) ، خئيلي (زيادتر).

2ـ ج: صفت تفضيلي يا برترين (اوستونلوك صفتي)
در تركي نوشتاري با آوردن «ان» قبل از صفت مفهوم برترين را به صفت مي دهيم. مانند: ان ياخشي (بهترين) ، ان آلچاق (كوتاهترين) ، ان اوجا (بلندترين) ، ان پوتا (چاقترين).
در تركي محاوره بجاي «ان» از «لاپ» استفاده مي شود. مانند: لاپ ياخشي ، لاپ اوجا ، لاپ آلچاق ، لاپ پوتا.

2ـ د: صفت مطلق
اين صفت مخصوص زبان تركي است. در زبان فارسي صفت تفضيلي يا برترين نمي تواند درجه آن صفت را بطور مطلق نشان دهد. فرض كنيد بلندترين قد دانش آموزي در يك دبيرستان هزار نفري 147 سانتيمتر است. آيا صفت «بلندقدترين» شايسته او هست؟ آيا با شنيدن صفت «زيباترين» واقعاً خيالمان راحت مي شود كه هيچ كم و كسري ندارد يا شايد در مقايسه با ديگران زيبا است و اگر ما ببينيم شايد زشت هم باشد؟ اين مشكل در زبان تركي بوسيله صفت مطلق حل مي شود و وقتي با اين درجه ، صفتي را تعريف مي كنيم ، متوجه مي شويم كه آن موضوع ذاتاً داراي آن صفت است و قياسي صورت نمي گيرد. گاهي اين درجه از صفت را در تركي حالت مبالغه و شدت نيز تعريف مي كنند.
براي ساختن اين درجه از صفت ، يكي از حروف «م ـ پ» را به انتهاي هجاي اول اضافه كرده و اين تركيب را قبل از همان صفت مي آوريم(اگر انتهاي هجاي اول داراي حرف صدادار نيست ، بجاي همان حرف يكي از اين دو حرف را قرار مي دهيم). مثلاً براي ساختن صفت مطلق براي صفت «قارا» (سياه) ، به انتهاي هجاي اول آن (قا) ، حرف «پ» را اضافه مي كنيم و تركيب «قاپ» را قبل از همان صفت (قارا) مي آوريم كه مي شود: قاپ قارا (سياه مطلق). به همين ترتيب مي بينيم: يام ياشيل ، گؤم گؤي ، گؤپ گؤزل ، آپ آغ (آغ آپ آغ) ، دوم دورو ، بوم بوز ، ايپ ايستي ، سوپ سويوق ، ساپ ساري ، قيپ قيرميزي ، سپ سرين ، بوم بوش.

2ـ ر: صفت خفيف
همان مشكلي كه در بيان صفت برترين در زبان فارسي داشتيم ، در بيان صفت خفيف و كم نيز وجود دارد. چطور مي توان خفيف بودن اندازه رنگ ، قد ، دما ، ديوانگي ، قدبلندي ، كوتاه قدي و ... را بيان كرد. در زبان تركي بيش از ده ساختار براي به وجود آوردن چنين صفتي و بيان منظور خود وجود دارد كه به چند نمونه در اينجا اشاره مي شود:
ايمتيل/4: ساريمتيل (مايل به زرد ، زرد خفيف) ، گؤيومتول (آبي كمرنگ ، آنچه متمايل به رنگ آبي باشد) ، قارامتيل (متمايل به سياهي)
سوو: اوزون سوو (كمي بلند ، متمايل به بلندي) ، دلي سوو (متمايل به ديوانگي ، كمي ديوانه)
شين: قاراشين (متمايل به سياهي) ، آغشين (متمايل به سفيدي)

اسم در تركي آذربايجاني

اگر هشت درس گذشته را خوب فرا گرفته ايد ، نيمي از ترم را مسلط هستيد و از اين جلسه وارد نيم ترم دوم مي شويم. مبحث امروز ما اسم در زبان تركي است.
اسم نيز مانند فعل ساختارهاي گوناگون دارد و از چند زاويه مي توان بدان نگاه كرد. در ادامه اسم را از اين منظرها مورد بررسي قرار مي دهيم:

الف ـ اسم از نظر ساخت
اسم نيز مانند فعل ممكن است ساده ، مشتق و مركب باشد. تعاريف مانند همان تعاريف فعل است اما با ساختار متفاوت:

الف ـ 1: اسم ساده:
غيرقابل تجزيه بوده و به اجزاي كوچكتر تبديل نمي شود. مانند: آي ، گون ، يئر ‏، گؤي ، سو
اين نوع اسم غالباً تك هجائي است و اگر اسمي ساده و دو هجائي باشد ، احتمال وجود دارد كه ما در شناخت ريشه آن ناآگاه باشيم. مثلاً به نظر مي رسد اسم «الك» ساده و غيرقابل تجزيه باشد درحاليكه دو مرتبه مي تواند تجزيه گردد. يكبار با تبديل شدن به فعل اله(مك) و يكبار با تبديل شدن به ريشه تك هجائي «ال» (دست). اما هستند اسمهائي كه دوهجائي هستند و ما درباره ريشه اصلي آنها به قطعيت نرسيده ايم. مانند: آغاج ، اولدوز ، بولود.

الف ـ 2: اسم مشتق:
مانند فعل مشتق مي توان اسم مشتق ساخت. اسم مشتق از روي اسم يا فعل ساخته مي شود و تركيبات متنوعي ايجاد مي كند كه مفاهيم گسترده تري به خود مي گيرد و با نقشهاي مختلف و معاني متنوع ظاهر مي شود. قطعاً در كنار ريشه اي به نام اسم يا فعل ، پيوندهائي هم وجود دارند كه با تركيب شدن روي ريشه بتوانند اسمهاي جديد توليد كنند. در ادامه ايجاد اسم مشتق از روي دو نوع بن اسمي و فعلي را برايتان مي گوئيم:

الف ـ 2ـ1: بن اسمي
پيوندهاي زيادي وجود دارند كه با چسبيدن به انتهاي اسم مي توانند اسم جديد ايجاد كنند. به ده مورد از اين نوع پيوندهاي معروف اشاره مي كنيم:
ü جا/جه(چا/چه): آزجا ، قاراجا ، بالاجا ، قيزيلجا ، قارينجا (قاريشقا) ، منجه ، گؤيجه ، توركجه
ü جاق/جك(چاق/چك): الجك ، ديلچك ، تومانچاق ، اويونجاق ، قولچاق
ü جي/4 (چي/4): ايشچي ، ديشچي ، سوتچو ، آليجي ، وئريجي ، گوموشچو
ü جيل/4(چيل/4): آدامجيل ، اؤلومجول ، يئييمجيل ، اورتانجيل
ü داش/دش: ديلداش ، قارداش ، يولداش ، آداش ، اكدش ، چاغداش
ü راق/رك: اوجاراق ، آزاراق ، قاراراق ، آغراق ، ساريراق
ü لاق/لك: باتلاق ، چايلاق ، قيشلاق ، يايلاق ، دوزلاق ، ديشلك
ü لي/4: باشلي ، وارلي ، كارلي ، پوللو ، گونلو ، اوغوللو
ü ليق/4: يايليق ، ائوليك ، بايرامليق ، دامازليق ، سودلوك ، باشليق
ü مان/من: آيمان ، توركمن ، قاهرامان ، دوزمان ، قوجامان

الف ـ 2ـ2: بن فعلي
پيوندهاي چسبيده به انتهاي فعل و به وجود آورنده اسم جديد نيز بسيار متنوع هستند و در اينجا به ده مورد از متداولترين آنها اشاره مي كنيم:
ü آ/ا: آغا ، يارا ، دره ، اؤته
ü آر/ار: آچار ، ياشار ، يئتر ، دؤنر ، يانار
ü آق/اك: ياتاق ، اوتوراق ، قوناق ، كؤمك ، الك
ü يق/4: قاتيق ، قاييق ، يونوق ، بيشيك ، سؤنوك
ü يم/4: يئييم ، ايچيم ، گؤروم ، قورتوم ، دؤزوم
ü آن/ان: آلان ، وئرن ، گئدن ، قاچان ، ايچن
ü ينج/4: ياپينج ، قيسقينج ، قارينج ، قاخينج ، قيلينج
ü يش/4: باخيش ، گؤروش ، ياغيش ، تانيش ، قارقيشپ
ü اي/4:قالي ، يازي ، سورو ، اؤرتو ، قورو
ü ين/4: اكين ، اويون ، دوگون ، بورون ، يارين

الف ـ 3: اسم مركب
اسم مركب كاربرد زيادي در ادبيات دارد و بدون آن نمي توان منظور خود را رساند. تنوع آنها بسيار زياد است. اسم مركب در تركي ممكن است بدون دخالت واسطه اي ، از تركيب اسم با اسم ديگر به وجود آيد ، ممكن است يك پيوند يا علامت به كمك آنها بيآيد و گاهي ممكن است دو علامت اين وظيفه را برعهده داشته باشند. توجه شود كه در اينجا منظور از اسم بصورت عام شامل اسم خاص ، صفت و ... است.

الف ـ 3ـ1: تركيب دو اسم بدون پيوند
درحالتيكه تركيب دو اسم فارغ از حضور هيج پيوندي است ، ممكن است اسم اول يا دوم ، اسم خاص باشد يا صفت و يا حتي عدد و ضمير. براي نمونه به مثالهاي زير دقت كنيد. ضمناً دقت كنيد كه يكي از آنها ممكن است اسم خاص ، صفت ، عدد يا ضمير باشد:
تاختا قاپي ، قيزيل توپراق ، آلچاق آدام ، مين بير ناغيل ، بو قيز ، آخان سو ، ايستي گون ، كور كيشي ، ايستي سويوق ، داغ داش

الف ـ 3ـ2: تركيب دو اسم همراه با يك پيوند
با مشخصات مورد قبل است با اين تفاوت كه يكي از اجزاي آن داراي پيوند است. مانند:
گئجه قوشو ، بازار آدامي ، قويون سوتو ، قوزو گؤزو ، ائو اوشاغي ، آلما آغاجي ، كامپيوتر ميزي ، اوتاق فرشي.
در مثالهاي فوق ديده مي شود كه انتهاي اسم دوم به مصوت ختم نمي شود. اگر چنين باشد ، براي راحتي تلفظ حرف «س» قبل از پيوند «ي/4» مي آيد. مانند: ائشيك قاپيسي.
گاهي صفت سپس اسم مي آيد. مانند: آنلاقلي آدام ، پولسوز كيشي ، ميانالي دانشجو ، يارالي رزمنده.
گاهي هم يك اسم در انتهاي مصدر مي آيد. مانند: گؤرمك اشتياغي ، قالماق فيكري ، آلماق نظري.

الف ـ 3ـ3: تركيب دو اسم همراه با دو پيوند
در اين نوع تركيب هر دو جزء داراي پيوند هستند و معاني و مفاهيم جديد عرضه مي كنند. مانند:
ائوين قيزي ، ائلين داياغي ، آدامين آنلاغي ، ميانانين مسئوللاري.

ب ـ تقسيم بندي اسم از نظر مفهومي
از اين منظر هم مي توان به اسم نگاه كرد و به انواع زير رسيد:

ب ـ 1: عام و خاص
اسم خاص مانند آيلين ، ميانا ، سينيق كؤپرو ، قافلانتي و ... كه به يك شخص ، شئي يا مكان خاص دلالت مي كنند ، اسم خاص نام دارند. در مقابل اسمهائي چون ائو ، آغاج ، آدام ، شهر و ... كه دقيقاً مشخص نمي كند به چه كسي يا چه چيزي دلالت مي كند ، عام هستند.

ب ـ 2: مجرد و غيرمجرد
اسمهائي مانند پيسليك ، آجيق ، آج ، قارا و ... كه قابل لمس و درك نيستند ، مجردند. در مقابل اسمهائي چون كامپيوتر ، كيتاب ، قيچ ، ال و ... كه قابل لمس و درك هستند ، غيرمجرد ناميده مي شوند.

ب ـ 3: مفرد و جمع
اسمهائي مانند كيتاب ، آغاج ، اوشاق ، كيشي ، خانيم و ... كه به يك چيز يا شخص دلالت مي كنند ، اسم مفردند. اما اسمهائي چون كيتابلار، آغاجلار ، اوشاقلار ، كيشيلر ، خانيملار و ... كه به بيش از يك نفر دلالت دارند ، اسم جمع ناميده مي شوند.
دو نكته در اين قسمت لازم به اشاره است. يكي آنكه بعضي اسمها ذاتاً جمع هستند ولي نشانه جمع «لار/لر» ندارند ، مانند: فوشون ، اولوس(مردم) ، ائل و ... . در جمله براي چنين اسمهائي فعل مفرد مي آوريم. نكته دوم آنكه در تركي كهن نشانه هاي جمع ديگري مانند «يز/4» وجود داشت كه اكنون تنها چند اسم جمع از آن به يادگار مانده است و از خود پيوند «يز/4» استفاده اي نمي كنيم. مانند: دنيز ، بيز ، سيز ، اوغوز و ... . اينها هم ذاتاً اسم جمع هستند ولي در جمله در نقش اسم مفرد استفاده مي شوند.

ج ـ تقسيم بندي نحوي اسم
پس از سازه شناسي اسم ، سراغ نقش آن در جمله مي رويم. اسم در جمله شش حالت مي تواند به خود بگيرد. اين حالات شش گانه اسم عبارتند از:
ü مسنداليه (چه كسي؟ چه چيزي؟) بدون پيوند. مانند: من گلديم ، سن آلدين
ü مالكيت (مال چه كسي؟ متعلق به چه چيزي؟ مال كجا؟) همراه با ضمير ملكي. مانند: سنين آنان ، منيم كيتابيم ، بيزيم مياناميز.
ü مفعول به (چه كسي را؟ چه چيزي را؟) ، با پيوند چهارگانه «ي». مانند: مني آپاردي ، كيتابي اوخودو ، سويو ايچدي ، علي ني گؤردوم.
ü مفعول فيه (در چه كسي؟ در چه چيزي؟ در كجا؟) ، با پيوند دوگانه «دا». مانند: دامدا ، شهرده ، ائوده ، حسن ده ، اوشاقليقدا.
ü مفعول اليه (به چه كسي؟ به چه چيزي؟ به كجا؟) ، با پيوند دو گانه «ا». مانند: آغاجا چيخديم ، ائشيگه گئتديم ، اوتاغا گيرديم ، علي يه وئرديم.
ü مفعول عنه (از چه كسي؟ از چه چيزي؟ از كجا؟) ، با پيوند دوگانه «دان». مانند: آغاجدان ، ائشيكدن ، اوتاقدان ، علي دن.


فعل در تركي آذربايجاني (3)

گفتيم: فعل ، وقوع عمل يا رخداد حادثه در زمان معين است. معلوم مي شود كه زمان جزء اجتناب ناپذير زبان محسوب مي شود. به نظر مي رسد كه تمام زبانها داراي زمانهايي مثل هم بايد باشند و تنها ساختار آنها بخاطر اختلاف زبانها بايد متفاوت باشد ، درحاليكه اين حرف كاملاً صحيح نيست. در زبان تركي 46 نوع زمان در فعل وجود دارد كه آنرا در رديف زبانهاي غني و پرقدرت قرار مي دهد. شايد جدي نگيريم اگر گفته شود: زبان تركي زمانهائي دارد كه در ديگر زبانها مانند فارسي و عربي وجود ندارد. ولي اين واقعيت دارد. براي نمونه در تركي مي توان در گذشته به زبان آينده سخت گفت. در ديگر زبانها يا اين زمان وجود ندارد يا براي بيان آن بايد متوسل به جمله و شرح شوند.
پرداختن به تمام 46 زمان فعل در زبان تركي در اين مجال كوتاه ميسر نيست و علاقمندان براي تحقيق بيشتر به مراجع معتبر مراجعه نمايند. در اينجا تنها مي توانيم اهم ازمنه تركي را توضيح دهيم. دانشجويان عزيز با همين داشته ها و اندوخته ها مي توانند روي ديگر ازمنه تحقيق كنند.
جامعترين تقسيمبندي در زبان تركي همان زمانهاي گذشته (ماضي ، كئچميش) ، حال (ايندي) و آينده (مستقبل ، گله جك) مي باشد كه هر كدام از اين زمانها به بخشها و زيرمجموعه هاي مختلف تقسيم مي شوند كه عبارتند از:

الف ـ زمان گذشته (ماضي ، كئچميش)
الف ـ 1: ماضي ساده الف ـ 2: ماضي نقلي الف ـ 3: ماضي استمراري موقت الف ـ 4: ماضي استمراري دائم الف ـ 5: ماضي بعيذ

ب ـ زمان حال (ايندي)
ب ـ 1: حال ساده ب ـ 2: حال استمراري

ج ـ زمان آينده (مستقبل ، گله جك)
ج ـ 1: آينده خبري ج ـ 2: آينده التزامي ج ـ 3: آينده در گذشته خبري ج ـ 4: آينده در گذشته التزامي

در تمام انواع زبانهاي مذكور ، ابتدا ريشه فعل مي آيد ، سپس علامت يا پيوند زمانساز مي آيد و در نهايت ضمير شخصي نمايان مي شود. با علم به اين مسئله و با شناخت تقسيم بندي فوق ، به شرح تك تك آنها مي پردازيم:

الف ـ زمان گذشته (ماضي ، كئچميش)
وقوع فعل مربوط به زمان گذشته است اما از لحاظ دوري و نزديكي اين زمان به حال يا نقل قول مستقيم يا غيرمستقيم و يا تداوم و غيرمداومت آن به گروههاي زير تقسيم مي شود:

الف ـ 1: ماضي ساده
مربوط به گذشته است و قطعاً زمان آن به اتمام رسيده و گوينده مستقيماً وقوع آنرا خبر مي دهد. براي همين آنرا به نامهاي ماضي مطلق ، ماضي خبري و ماضي شهودي هم مي شناسيم. علامت آن در تركي ، پيوند چهارگانه «دي/4» است. مثلاً براي دوم شخص جمع از آلماق (گرفتن) ابتدا ريشه فعلي «آل» و سپس پيوند متناسب با آن يعني «ديْ» و نهايتاً ضمير شخصي دوم شخص جمع يعني «نيز» مي آيد و فعل «آلدينيز» بصورت ماضي ساده براي دوم شخص جمع تشكيل مي شود.
براي اينكه بتوانيم از هر چهار پيوند «دي/4» استفاده كنيم ، صرف كامل اين زمان را براي افعال «گئتمك ، آلماق ، اوچماق ، كؤچمك» انجام مي دهيم:
گئتمك : گئتديم ـ گئتدين ـ گئتدي = گئتديك ـ گئتدينيز ـ گئتديلر
آلماق : آلديْم ـ آلديْن ـ آلديْ = آلديْق ـ آلديْنيْز ـ آلديْلار
اوچماق : اوچدوم ـ اوچدون ـ اوچدو = اوچدوق ـ اوچدونوز ـ اوچدولار
كؤچمك : كؤچدۆم ـ كؤچدۆن ـ كؤچدۆ = كؤچدۆك ـ كؤچدۆنۆز ـ كؤچدۆلر
ô نكته: در گويش ميانه براي دوم شخص مفرد و جمع از ضماير شخصي «ون ـ وز» استفاده مي كنند و مي گويند: آلدون ، آلدوز ، گئتدون ، گوتدوز. در گويش تبريز ضمير شخصي اول شخص جمع را «وق» مي آورند: گئتدوخ ـ آلدوخ ـ باخدوخ
ô براي منفي كردن تمام افعال از جمله اين زمان ، پيوند منفي ساز دوگانه «ما/مه» را بعد از بن فعلي و قبل از ديگر پيوندها مي آوريم. مانند: گئتمه ديم ، آلماديْم ، اوچماديم ، كؤچمه ديم.
ô براي شرطي كردن اين زمان ، پيوند شرط ساز دوگانه «سا/سه» را در انتهاي فعل و بعد از ضمير شخصي مي آوريم. اين حالت از شرط در محاوره چندان متداول نيست. مانند: گئتديم سه ، آلديْمسا ، اوچدومسا ، كؤچدومسه

الف ـ 2: ماضي نقلي
هرچند مانند ماضي ساده مربوط به گذشته است اما يك تفاوت اساسي با آن دارد و آن اينكه گويا گوينده خود شاهد وقوع آن نيست و آنرا نقل مي كند. لذا قطعيت آن مانند ماضي ساده نيست و چه بسا اصلاً چنين فعلي انجام نگرفته باشد. پيوند مخصوص اين زمان «ميش/4» است. براي همان مثالها داريم:
گئتمك : گئتميشم ـ گئتميشسن ـ گئتميشدي = گئتميشيك ـ گئتميشسينيز ـ گئتميشلر
آلماق : آلميْشام ـ آلميْشسان ـ آلميْشديْ = آلميْشيْق ـ آلميْشسيْنيْز ـ آلميْشلار
اوچماق : اوچموشام ـ اوچموشسان ـ اوچموشدو = اوچموشوق ـ اوچموشسونوز ـ اوچموشلار
كؤچمك : كؤچمۆشم ـ كؤچمۆشسن ـ كؤچمۆشدۆ = كؤچمۆشۆك ـ كؤچمۆشسۆنۆز ـ كؤچمۆشلر
ô نكته: در گويش ميانه فقط براي اول شخص مفرد و جمع از پيوند «ميش» استفاده مي كنند و براي بقيه از پيوند «يب» استفاده مي كنند و مي گويند: گئتمك : گئتميشم ـ گئديبسن ـ گئديبدي = گئتميشيك ـ گئديبسيز ـ گئديبلر.
ô براي منفي كردن تمام افعال از جمله اين زمان ، پيوند منفي ساز دوگانه «ما/مه» را بعد از بن فعلي و قبل از ديگر پيوندها مي آوريم. مانند: گئتمه ميشم ، آلماميشام ، اوچماميشام ، كؤچمه ميشم.

الف ـ 3: ماضي استمراري موقت
اين فعل در زمان گذشته انجام گرفته و تداوم و استمرار داشته است. استمرار آن در يك محدوده زماني خاص بوده است. علامت آن پيوند «ايردي/4» است. براي نمونه:
گئتمك : گئديرديم ـ گئديردين ـ گئديردي = گئديرديك ـ گئديردينيز ـ گئديرديلر
آلماق : آليْرديْم ـ آليْرديْن ـ آليْرديْ = آليْرديْق ـ آليْرديْنيْز ـ آليْرديْلار
اوچماق : اوچوردوم ـ اوچوردون ـ اوچوردو = اوچوردوق ـ اوچوردونوز ـ اوچوردولار
كؤچمك : كؤچۆردۆم ـ كؤچۆردۆن ـ كؤچۆردۆ = كؤچۆردۆك ـ كؤچۆردۆنۆز ـ كؤچۆردۆلر
ô براي منفي كردن آن كافيست «ما/مه» را بعد از بن بيآوريم
الف ـ 4: ماضي استمراري دائم
اين فعل در زمان گذشته انجام گرفته و تداوم و استمرار داشته است. محدوده زماني آن مانند « ماضي استمراري موقت» كوتاه و موقتي نيست بلكه مربوط به تمام گذشته مي شود. يعني هميشه اين فعل به گذشته شامل و صادق بوده است. مانند اينكه از خصايص نيكوي شخصي بگوئيم كه اكنون پيش ما نيست و او هميشه اين خصوصيات را داشته است. اين زمان در فارسي وجود ندارد و براي هر دو نوع ماضي استمراري از يك حالت استفاده مي كنند. علامت آن پيوند دوگانه«اردي/2» است. براي نمونه:
گئتمك : گئدرديم ـ گئدردين ـ گئدردي = گئدرديك ـ گئدردينيز ـ گئدرديلر
آلماق : آلارديْم ـ آلارديْن ـ آلارديْ = آلارديْق ـ آلارديْنيز ـ آلارديْلار
اوچماق : اوچارديم ـ اوچاردين ـ اوچاردي = اوچارديق ـ اوچاردينيز ـ اوچارديلار
كؤچمك : كؤچرديم ـ كؤچردين ـ كؤچردي = كؤچرديك ـ كؤچردينيز ـ كؤچرديلر
ô نكته مهم در منفي سازي اين زمان است. در تركي براي نفي دائم از پيوند منفي ساز دائم «ماز/مز» استفاده مي كنند. براي همين سولماز يعني چيزي كه هرگز پژمرده نشود. لذا مي گوئيم: آلمازديم ـ آلمازدين ـ ... ، گئتمزديم ـ گئتمزدين ـ ...

الف ـ 5: ماضي بعيد
ماضي بعيد در گذشته دور انجام انجام گرفته و همان زمانها به اتمام رسيده است و ديگر اثري از آن نيست. كهنه ترين و ديرين ترين زمانها محسوب مي شود. نشانه آن پيوند «ميش ايدي» مي باشد:
گئتمك : گئتميش ايديم ـ گئتميش ايدين ـ گئتميش ايدي = گئتميش ايديك ـ گئتميش ايدينيز ـ گئتميش ايديلر
آلماق : آلميْش ايديم ـ آلميْش ايدين ـ آلميْش ايدي = آلميْش ايديك ـ آلميْش ايدينيز ـ آلميْش ايديلر
اوچماق : اوچموش ايديم ـ اوچموش ايدين ـ اوچموش ايدي = اوچموش ايديك ـ اوچموش ايدينيز ـ اوچموش ايديلر
كؤچمك : كؤچمۆش ايديم ـ كؤچمۆش ايدين ـ كؤچمۆش ايدي = كؤچمۆش ايديك ـ كؤچمۆش ايدين ـ كؤچمۆش ايديلر
ô «ايمك» مصدري قديمي است كه اكنون بكار نمي رود ولي صورتهاي مختلف آن مانند «ايدي» كاربرد دارد. نمي توانيم آنرا مطابق مصوتها تغيير دهيم و بگوئيم: كؤچموشودوك! آلميشيديق! هرچند بسيار متداول است ولي به نظر صحيح نيست. بهتر است بصورت مجزا بگوئيم: كؤچموش ايديك و آلميش ايديك.
ô براي منفي سازي مانند قبل عمل مي كنيم. مانند: آلماميش ايديم

ب ـ زمان حال (ايندي)
اين نوع افعال در زمان كنوني و حاضر انجام مي گيرد و ما واقف به آن هستيم. در دو نوع كاربرد دارد:

ب ـ 1: حال ساده
وقوع فعل در زمان حاضر است. علامت آن «اير/4» است:
گئتمك : گئديرم ـ گئديرسن ـ گئدير = گئديريك ـ گئديرسينيز ـ گئديرلر
آلماق : آليْرام ـ آليْرسان ـ آليْر = آليْريق ـ آليْرسينيز ـ آليْرلار
اوچماق : اوچورام ـ اوچورسان ـ اوچور = اوچوروق ـ اوچورسونوز ـ اوچورلار
كؤچمك : كؤچۆرم ـ كؤچۆرسن ـ كؤچۆر = كؤچۆروك ـ كؤچۆرسونوز ـ كؤچۆرلر
ô در مورد منفي سازي اين زمان در اصل بايد «ما/مه» را به انتهاي بن فعلي بيافزائيم و بگوئيم: گئتمه ييرم ، آلماييرام ، كؤچمه ييرم. هرچند در زبان ادبي اينگونه صحبت كردن و نوشتن بسيار شيرين و پسنديده است اما بنا به تسهيل مي توان گئتميرم ، آلميرام ، كؤچمورم و ... هم به كار برد.
ô در گويش ميانه غالباً حرف «ر» از پيوند «اير» در دوم شخص فرد و جمع حذف شده و در سوم شخص جمع به هم مخرج خود «ل» تبديل مي شود: گئديسن ، گئديسيز ، گئديللر


ب ـ 2: حال استمراري
در اين زمان ، فعل بصورت استمرار و مداوم در حال انجام در زمان حاضر است. آغاز شده ولي پايان نيافته است. براي ساختن اين نوع زمان بعد از بن فعل ، نشانه مصدري ، سپس پيوند دوگانه «دا/ده» و در نهايت ضمير شخصي مي آيد. مانند: گۆللر چيچكلنمكده دير ، هاوا آچماقدا دير ، حسن گئتمكده دير. براي چهار فعل قبلي داريم:
گئتمك : گئتمكده يم ـ گئتمكده سن ـ گئتمكده دير = گئتمكده ييك ـ گئتمكده سينيز ـ گئتمكده ديرلر
آلماق : آلماقدايام ـ آلماقداسان ـ آلماقدادير = آلماقداييق ـ آلماقداسينيز ـ آلماقداديرلار
اوچماق : اوچماقدايام ـ اوچماقداسان ـ اوچماقدادير = اوچماقداييق ـ اوچماقداسينيز ـ اوچماقداديرلار
كؤچمك : كؤچمكده يم ـ كؤچمكده سن ـ كؤچمكده دير = كؤچمكده ييك ـ كؤچمكده سينيز ـ كؤچمكده ديرلر
ô براي منفي سازي اين زمان باز پيوند منفي ساز «ما/مه» را بعد از بن اصلي مي آوريم. مانند: كؤچمه مكده يم ، آلماماقدايام
ô در گويش ميانه مانند ديگر گويشها بجاي «دير» در سوم شخص مفرد و جمع از «دي» استفاده مي شود. اين حالت حتي در زبان ادبي و نوشتاري هم نفوذ كرده است و صحيح است.

ج ـ زمان آينده (مستقبل ، گله جك)
وقوع اين فعل فعلاً صورت نگرفته و در آينده انجام مي گيرد. از نظر اينكه از وقوع آن در آينده مطمئن باشيم يا نه ، از نظر اينكه هميشگي باشد يا در محدوده زماني خاص صادق باشد ، تقسيمبندي متنوعي دارد. از طرفي در زبان تركي نوعي آينده وجود دارد كه مربوط به گذشته است. ذيلاً به شرح آنها مي پردازيم:

ج ـ 1: آينده خبري (قطعي)
وقوع فعل در آينده ، قطعي است و گوينده با اطمينان به وقوع آن سخن مي گويد. نشان آن در تركي پيوند دوگانه «آجاق/اجك» است. براي چهار فعل قبلي باز در اين زمان شروع به صرف مي كنيم:
گئتمك : گئده جه يم ـ گئده جكسن ـ گئده جك = گئده جه ييك ـ گئده جكسينيز ـ گئده جكلر
آلماق : آلاجاغام ـ آلاجاقسان ـ آلاجاق = آلاجاييق ـ آلاجاقسينيز ـ آلاجاقلار
اوچماق : اوچاجاغام ـ اوچاجاقسان ـ اوچاجاق = اوچاجاييق ـ اوچاجاقسينيز ـ اوچاجاقلار
كؤچمك : كؤچه جه يم ـ كؤچه جكسن ـ كؤچه جك = كؤچه جه ييك ـ كؤچه جكسينيز ـ كؤچه جكلر
ô با توجه به اينكه كاف و قاف اگر بين دو مصوت بيافتند به ترتيب به «گ ـ ي» و «غ» تبديل مي شوند ، تغييرات صوتي فوق را ديديم. مثلاً بايد «گئده جه كم» مي شد كه به « گئده جه گم» و « گئده جه يم» تبديل شد كه هر دو صحيح است.
ô براي منفي سازي نيز از پيوند دوگانه «ما/مه» پس از بن اصلي فعل اقدام مي كنيم. منتها بخاطر تلاقي دو مصوت مشابه «آ» يا «ا» مجبوريم از يك تبديل «ي» در ميان آنها كمك بگيريم. مانند: گئتمه يه جه گم ، آلماياجاغام
ô در گويش ميانه در اول شخص مفرد و جمع ، بيشتر تمايل دارند از پيوند تحريفي «آجي/اجي» بصورت آلاجييام ، گئده جييم ، كؤچه جييك استفاده كنند.

ج ـ 2: آينده التزامي (غيرقطعي)
وقوع اين فعل در آينده مانند آينده خبري ، قطعي نيست و گويا در اصطراب هستيم كه اين فعل انجام مي گيرد يا نه؟ علامت آن در تركي «آر/ار» است. مانند:
گئتمك : گئده رم ـ گئده رسن ـ گئده ر = گئده ريك ـ گئده رسينيز ـ گئده رلر
آلماق : آلارام ـ آلارسان ـ آلار = آلاريق ـ آلارسينيز ـ آلارلار
اوچماق : اوچارام ـ اوچارسان ـ اوچار = اوچاريق ـ اوچارسينيز ـ اوچارلار
كؤچمك : كؤچه رم ـ كؤچه رسن ـ كؤچه ر = كؤچه ريك ـ كؤچه رسينيز ـ كؤچه رلر
ô در گويش ميانه مانند شهرهاي ديگر «ر» قبل از «ل» را با «ل» ادغام مي كنند و مي گويند: گئدللر

ج ـ 3: آينده در گذشته خبري
خود را به زمان گذشته مي بريم و درباره آينده اي صحبت مي كنيم كه اكنون وقوع يافته ولي در آن زمان وقوع نيافته بود. صحبت از آينده در زمان گذشته بصورت قطعي و انجام گرفته است. خود دو نوع است:

ج ـ 3 ـ 1: آينده در گذشته خبري قطعي
گوينده آنرا از جانب خود و بدون واسطه مي گويد. نشان آن در تركي آوردن تركيبات «ايمك» بعد از نشان آينده «جاق/جك» است. براي نمونه آلاجاق ايدين (بايستي مي خريدي ولي نخريدي):
گئتمك : گئده جك ايديم ـ گئده جك ايدين ـ گئده جك ايدي = گئده جك ايديك ـ گئده جك ايدينيز ـ گئده جك ايديلر
آلماق : آلاجاق ايديم ـ آلاجاق ايدين ـ آلاجاق ايدي = آلاجاق ايديك ـ آلاجاق ايدينيز ـ آلاجاق ايديلر
اوچماق : اوچاجاق ايديم ـ اوچاجاق ايدين ـ اوچاجاق ايدي = اوچاجاق ايديك ـ اوچاجاق ايدينيز ـ اوچاجاق ايديلر
كؤچمك : كؤچه جك ايديم ـ كؤچه جك ايدين ـ كؤچه جك ايدي = كؤچه جك ايديك ـ كؤچه جك ايدينيز ـ كؤچه جك ايديلر
ô در گويش ميانه مانند ديگر شهرها دوست دارند اين دو پيوند «جاق/2» و «ايمك» را ادغام كنند و بگويند: آلاجاغيديم ـ آلاجاغيدين و ... . با توجه به اينكه «آجاق» را هم «آجي» مي گويند ، لذا مي شود: آلاجئيديم ، اوچاجئيديم

ج ـ 3 ـ 2: آينده در گذشته خبري روائي
مانند قبل است با اين تفاوت كه گوينده از وقوع آن اطمينان ندارد. در اينجا بجاي تركيبات «ايمك» از «ايميش» استفاده مي شود. مانند:
گئتمك : گئده جك ايميشم ـ گئده جك ايميشسن ـ گئده جك ايميش = گئده جك ايميشيك ـ گئده جك ايميشسينيز ـ گئده جك ايميشلر
آلماق : آلاجاق ايميشم ـ آلاجاق ايميشسن ـ آلاجاق ايميش = آلاجاق ايميشيك ـ آلاجاق ايميشسينيز ـ آلاجاق ايميشلر
اوچماق : اوچاجاق ايميشم ـ اوچاجاق ايميشسن ـ اوچاجاق ايميش = اوچاجاق ايميشيك ـ اوچاجاق ايميشسينيز ـ اوچاجاق ايميشلر
كؤچمك : كؤچه جك ايميشم ـ كؤچه جك ايميشسن ـ كؤچه جك ايميش = كؤچه جك ايميشيك ـ كؤچه جك ايميشسينيز ـ كؤچه جك ايميشلر
ô ديده مي شود كه حتي در زبان ادبي و نوشتاري «ايميش» را متناسب با ريشه ، ثقيل مي كنند ، مانند: آلاجاق ايمشام. اين اشتباه جا افتاده و ديگر در زبان نوشتاري هم آنرا پذيرفته ايم.

ج ـ 4: آينده در گذشته التزامي
فرق اين زمان با آينده در گذشته خبري در ابهام و ترديدي است كه در ذات آن وجود دارد. باز در دو صوررت قطعي و روائي است و با پيوند آينده التزامي ساخته مي شود:

ج ـ 4 ـ 1: آينده در گذشته التزامي خبري
گئتمك : گئدر ايديم ـ گئدر ايدين ـ گئدر ايدي = گئدر ايديك ـ گئدر ايدينيز ـ گئدر ايديلر
آلماق : آلار ايديم ـ آلار ايدين ـ آلار ايدي = آلار ايديك ـ آلار ايدينيز ـ آلار ايديلر
اوچماق : اوچار ايديم ـ اوچار ايدين ـ اوچار ايدي = اوچار ايديك ـ اوچار ايدينيز ـ اوچار ايديلر
كؤچمك : كؤچر ايديم ـ كؤچر ايدين ـ كؤچر ايدي = كؤچر ايديك ـ كؤچر ايدينيز ـ كؤچر ايديلر

ج ـ 4 ـ 2: آينده در گذشته التزامي روائي
گئتمك : گئدر ايميشم ـ گئدر ايميشسن ـ گئدر ايميش = گئدر ايميشيك ـ گئدر ايميشسينز ـ گئدر ايميشلر
آلماق : آلار ايميشم ـ آلار ايميشسن ـ آلار ايميش = آلار ايميشيك ـ آلار ايميشسينيز ـ آلار ايميشلر
اوچماق : اوچار ايميشم ـ اوچار ايميشسن ـ اوچار ايميش = اوچار ايميشيك ـ اوچار ايميشسينيز ـ اوچار ايميشلر
كؤچمك : كؤچر ايميشم ـ كؤچر ايميشسن ـ كؤچر ايميش = كؤچر ايميشيك ـ كؤچر ايميشسينيز ـ كؤچر ايميشلر
ô صورت منفي آن با پيوند «ماز/مز» ساخته مي شود.

فعل در تركي آذربايجاني (2)

1_ فعل از نظر نحوي
از نظر نحوي از چند منظر مي توان به فعل نگاه كرد: لازم يا متعدي بودن ، معلوم يا مجهول بودن ، مثبت يا منفي بودن ، فعل اشتراكي ، فعل عطفي ، فعل اجباري.
در ابتداي مبحث دوم از فعل مي خواهيم فعل را از منظر نحو بشناسيم:
1_1: فعل لازم و متعدي
فعل متعدي نياز به مفعول دارد ولي فعل لازم بي نياز از مفعول مي باشد. براي يافتن نوع فعل از اين نظر كافيست قبل از آن فعل «كيمي؟ ، نه يي؟» (چه كسي را؟ ، چه چيزي را؟) را بيآوريم و به آن پاسخ دهيم. براي نمونه نمي دانيم افعال «گئتمك ، يئمك ، آپارماق ، قاچماق» لازم هستند يا متعدي. كافيست آزمون فوق را اجرا كنيم: «كيمي گئتمك! ، نه يي يئمك (غذاني يئمك) ، نه يي آپارماق (كيتابي آپارماق) ، كيمي قاچماق!». ملاحظه مي شود كه دو فعل گئتمك و قاچماق در اين سئوال نمي گنجند. لذا اين دو لازم هستند و يئمك و آپارماق افعال متعدي اند.
البته بعضي افعال در مرز اين دو تعريف قرار دارند و گاهي از گروه افعال لازم هستند و گاهي ممكن است نقش افعال متعدي را به خود بگيرند. مثلاٌ فعلي مانند «آچماق» در جمله اي مانند «قاپيني آچدي» نقش متعدي دارد اما در جمله اي مانند «گۆل چيچك آچدي» نقش لازم دارد. اين نوع افعال را افعال دووجهي گويند.

1_1_ الف : تبديل فعل لازم به فعل متعدي
در زبان تركي به روشهاي متنوعي مي توان فعل لازم را به فعل متعدي تبديل نمود. در اين روشها يك پيوند به انتهاي فعل لازم چشبيده و فعل متعدي ساخته مي شود. اين پيوندها عبارتند از:
o «ت» : با الحاق «ت» به انتهاي فعلهاي لازم «چۆرومك (فاسد شدن) ، قورخماق (ترسيدن) ، اوتورماق (نشستن)» خواهيم داشت: «چۆروتمك (فاسد كردن) ، قورخوتماق (ترساندن) ، اوتورتماق (نشاندن)» كه همگي فعل متعدي هستند.
o «ار» : با الحاق «ار» به انتهاي افعال لازمي چون «چيخماق (درآمدن) ، قوپماق (قطع شدن)» به افعال متعدي «چيخارماق (درآوردن) ، قوپارماق (قطع كردن)» مي رسيم.
o «ير» : با پيوستن اين پيوند به انتهاي افعال لازمي مانند «قاچماق (فرار كردن) ، بيشمك (پخته شدن)، اوچماق (خراب شدن)» مي توان به افعال متعدي «قاچيرماق (فراري دادن) ، بيشيرمك (پختن)، اوچورماق (خراب كردن)»رسيد.
o «يرت» : اين پيوند تركيبي از دو پيوند «ير» و «ت» و با همان نقش است. با پيوستن اين پيوند به انتهاي افعال لازمي مانند «قاچماق (فرار كردن) ، بيشمك (پخته شدن)، اوچماق (خراب شدن)» مي توان به افعال متعدي «قاچيرتماق (فراري دادن) ، بيشيرتمك (پختن)، اوچورتماق (خراب كردن)»رسيد. ملاحظه مي شود كه از نظر وظيفه همان نقش «ير» را دارد. براي همين در هر دو حالت را مي توان استفاده كرد و هر دو صحيح است.
o «دير» : نسبت به بقيه پيوندها استفاده بيشتر و متداولتري دارد. جالب است كه اين پيوند هم به انتهاي فعل لازم مي چسبد و هم به انتهاي فعل متعدي. البته با اين تفاوت كه فعل لازم را متعدي مي كند و فعل متعدي را اجباري ، و اين از توانمنديهاي زبان تركي است. مثلاً افعال لازم «گۆلمك (خنديدن) ، باريشماق (آشتي كردن) ، يانماق (سوختن)» به كمك اين پيوند به افعال متعدي «گۆلدورمك (خنداندن) ، باريشديرماق (آشتي دادن) ، يانديرماق (سوزاندن)» تبديل مي گردند اما افعال متعدي «ايچمك (نوشيدن) ، يئمك (خوردن) ، آلماق (خريدن)» به واسطه اين پيوند مي توانند افعال اجباري «ايچديرمك (مجبور كردن به نوشيدن) ، يئديرمك (مجبور كردن به خوردن) ، آلديرماق (مجبور كردن به خريدن)» را خلق كنند.
o «يز» : از متعدي سازان كم نقش و نادر است ولي به هرحال در ادبيات ما جايي براي خود دارد. اگر در جايي مي خوانيم: «قالخيزماق (خود را بلند كردن و بپا خاستن) ، اميزديرمك (شير خوراندن) ، دويوزماق (خود را سير كردن) ، قورخوزماق (ترس فرا گرفتن) » ، اين افعال صورت متعدي از افعال لازم «قالخماق (بپا خاستن) ، اممك (شير خوردن) ، دويماق (سير شدن) ، قورخماق (ترسيدن) » هستند.

1_2: فعل معلوم و مجهول
در جمله اي با فعل معلوم ، جمله داراي فاعل است اما اگر فعل آن مجهول باشد ، فاعلي در جمله ديده نخواهد شد و فعل با مفعول در تعامل خواهد بود. اگر فعلي مجهول باشد ، ناگزير بايد از نوع فعل متعدي باشد.
با الحاق يكي از پيوندهاي چهارگانه «ين» و «يل» به انتهاي فعل متعدي تركي مي توان فعل مجهول ساخت. براي نمونه از روي افعال متعدي «يازماق (نوشتن) ، يئمك (خوردن) ، بوغماق (غرق كردن) ، بيلمك (دانستن) ، اوخوماق (خواندن)» به افعال مجهول «يازيلماق (نوشته شدن) ، يئييلمك (خورده شدن) ، بوغولماق (غرق شدن) ، بيلينمك (كشف شدن) ، اوخونماق (خوانده شدن)» مي رسيم.

1_3: فعل منفي و مثبت
در تركي با تركيب فعل و پيوند دوگانه «ما/مه» مي توان فعل را منفي كرد. براي نمونه مي توان افعال مثبت «آلماق (گرفتن) ، باخماق ، دورماق (ايستادن) ، دئمك (گفتن) ، ايچمك (نوشيدن)» را به افعال منفي «آلماماق (گرفتن) ، باخماماق ، دورماماق (ايستادن) ، دئمه مك (گفتن) ، ايچمه مك (نوشيدن)» تبديل كرد. در واقع «ما/مه» بعد از بن همان پيوند منفي ساز است و «ما/مه» دومي صائت اول نشانه مصدري «ماق/مك» است.
توجه: با چسبيدن =يوند «ما/مه» به انتهاي فعل ممكن است اسم و صفت نيز درست شود. آنرا با فعل منفي اشتباه نگيريم. مانند: سۆرتمه ، چكمه ، قييما (قئيمه) ، قوورما ، دولما ، سۆرمه ، ساچما ، يۆرتمه ، دۆگمه ، تسمه

1_4: فعل اشتراكي (قارشيليق)
در زبان عربي بابي داريم به نام «مفاعله» كه هر فعلي در آن قالب بيآيد ، نقش دو طرفه مي گيرد ، مانند: مناظره ، مباحثه ، مصاحبه ، متاركه ، منازعه ، مباهله و ... . اين قابليت در زبان تركي با الحاق پيوند چهارگانه «يش» به انتهاي فعل ساخته مي شود. مثلاً براي افعال «وورماق (زدن) ، قووماق (راندن) ، سورماق (پرسيدن) ، دئمك (گفتن) » مي توان به افعال مشاركتي زير رسيد: «ووروشماق (زدو خورد كردن) ، قوووشماق (با هم به رقابت پرداختن) ، سوروشماق (سئوال و جواب كردن) ، دئييشمك (با هم بحث و جدل كردن) ».
اگر فعل به صائت «آ/ا» ختم شود ، خصوصاً فعلهاي مشتقي كه از «لا/له» ساخته مي شوند ، از پيوند «ش» به تنهائي استفاده مي كنيم. براي نمونه فعل «آغلاماق» (گريستن) را در نظر مي گيريم كه حرف آخر بن آن صائت «آ» است. لذا فعل مشاركتي آن «آغلا+ش+ماق» يا آغلاشماق مي شود. به همين ترتيب داريم: ياناشماق ، ساواشماق ، قاراشماق ، قوجاقلاشماق.

1_5: فعل عطفي يا بازگشتي (قاييديش)
اين نوع فعل نيز از شگردهاي زبان تركي است. در اين فعل نتيجه فعل به صاحب آن فعل بازمي گردد. پيوند چهارگانه «ين» در انتهاي بن فعل ظاهر شده و اين معني را به فعل مي دهد. مثلاً براي افعالي مانند «يوماق (شستن) ، دئمك (گفتن) ، سۆرمك (هل دادن) ، اريمك (آب شدن) ، سويماق (پوست كردن)» مي توان به افعال جديد زير رسيد كه داراي نقشي متفاوت با فعل اصلي ولي همخانواده با آن مي باشد: «يويونماق (استحمام كردن) ، دئيينمك (زير لبي چيزي گفتن) ، سۆرونمك (يك پا ـ دو پا كردن و به تأخير انداختن) ، ارينمك (تنبلي و سستي كردن) ، سويونماق (لباس درآوردن)».

2ـ افعال قيدي
با اضافه شدن پيوند به انتهاي آن به شكل قيود زماني ، كيفيت ، علت و ... درآمده و در كوتاهي جملات تركي نقش بسيار حائز اهميتي پيدا مي كند. مانند: ياز گلنده (وقتي بهار مي آيد) ، باخاندا (وقتي نگاه مي كند) ، گؤرجك (همين كه نگاه كرد).
اين قيود در دو گروه قيود زماني و قيود كيفيتي و حالتي بحث مي شوند.
2ـ1: قيود زماني
چند پيوند در زبان تركي اين وظيفه را برعهده مي گيرند كه در اينجا به اهم آن اشاره مي شود:
o «آندا/انده» :كه به انتهاي فعل چسبيده و كلماتي مانند: آچاندا (هنگام باز كردن) ، گلنده (هنگام آمدن)، باخاندا (هنگام نگاه كردن) درست مي كنند.
o «ديقدا/ديكده» كه مي تواند افعال قيدي مانند : «گؤردوكده (به محض ديدن) ، چيخديقدا (به محض بيرون آمدن)» درست كند.
o «كن» كه بسيار متداول است و جزو نادرترين پيوندهايي است كه به يك صورت ظاهر مي شود. مانند: آلاركن (ضمن گرفتن ، همينكه گرفت)
o «جاق/جك» : امروزه كمتر استفاده مي شود و اگر هست در حد شعر استفاده مي شود. مانند: گؤرجك (به محض ديدن) ، آلجاق (به محض گرفتن)
o «جاغين/جگين» : امروزه جاي پيوند فوق را گرفته است. مانند: گؤرجگين (به محض ديدن) ، آلجاغين (به محض گرفتن)
o «ديقجا/ديكجه» : گؤردوكجه (هر بار كه ديده مي شد)
o «اينجا/اينجه» : آلينجا (تا وقتي او بگيرد) ، گلينجه (تا زماني كه او بيآيد)

2ـ2: قيود حالتي ، كيفيتي ، علتي
چند پيوند در زبان تركي اين وظيفه را برعهده مي گيرند كه در اينجا به اهم آن اشاره مي شود:
o «يب» : از تكرار ضمير در دو فعل متوالي جلوگيري كرده و با نشستن به جاي ضمير فعل نخست جمله را شيوا مي نمايد. مانند «آلدي گئتدي» (گرفت و رفت) كه به «آليب گئتدي» تبديل مي شود. به همين ترتيب: «باخيب دوردو ، قاچيب دۆشدو ، آغلاييب يالواردي».
o «آراق/ارك» : در آذربايجان امروزه عادت دارند بگويند: «قاچا قاچا» (دوان دوان) ، آغلايا آغلايا (گريان گريان) ، ولي در تركي ادبي با اضافه شدن اين پيوند به انتهاي كلمه اين نقش ايفا مي شود. مانند: قاچاراق (ضمن دويدن) ، آلاراق (ضمن گرفتن) ، گۆله رك (ضمن خنديدن) ، گئده رك (ضمن رفتن)
o «بان/بن» : آغلايابان (گريه كنان ، ضمن گريه) ، گۆله بن (ضمن خنديدن)
o «آلي/الي» : من آلالي (همينكه گرفتم ، بجاي آنكه من مي گرفتم) ، سن باخالي (به محض اينكه نگاه كردي)
o «مادان/مه دن» : من آلمادان سن آلدين (بجاي آنكه من مي گرفتم ، تو گرفتي)
o «آ/ا» : در انتهاي دو فعل متوالي مي آيد: آلا قاچا (بگيرد و فرار كند) ، گله باخا (بيآيد و نگاه كند). اين پيوند نقش «يب» را بازي مي كند و همان معنا را مي دهد. يعني فرق نمي كند بگوئيم: «آلا قاچا» يا «آليب قاچا».
o «آرـماز / ارـمز» : يك فعل دو بار تكرار مي شود. به انتهاي اولي پيوند زمان دائم «آر/ار» مي آيد و در انتهاي دومي پيوند انكار دائمي «ماز/مز». مثلاً از «گلمك» (آمدن) داريم: گلر ـ گلمز (آمد نيآمد). براي نمونه مي توان گفت: تعارفين گلر گلمزي وار (تعارف آمد نيآمد دارد) ، شانسين دوتار دوتمازي وار (شانس بگير نگير دارد).

3ـ وجوه فعلي
وجه فعلي نيز در زبانهاي مختلف متفاوت است. وجه فعلي چنان مهم است كه گاهي مي تواند مستقلاً نقش فعلي بازي كند. هر زباني از اين لحاظ گسترده باشد ، مي تواند امتيازي به نفع آن زبان از نظر گستردگي و تنومندي باشد.
در زبان تركي وجوه فعلي با الحاق به فعل ، يك نقش مستقل بازي مي كنند و گويا نمي توان آنرا به عنوان يك فعل مشتقي و تركيبي درنظر گرفت. وجوه تركي بسيار متنوع است و مانند مباحث گذشته تنها براي اشاره به موارد مهم آن رضايت مي دهيم.

3ـ1: وجه خبري يا شهودي فعل
گوينده بلاواسطه انجام فعل را از جانب خود نقل مي كند. مي تواند در تمام زمانها (كه در درس آتي خواهيم گفت) بيآيند. مثلاً در ماضي استمراري داريم: «يازيرديم» و در ماضي بعيد هم داريم: «يازميشديم».

3ـ2: وجه نقلي (روايي ، غيرشهودي) فعل
برخلاف وجه خبري با واسطه و از زبان ديگري نقل مي شود و گويا گوينده قطعيتي درباره آن ندارد. در زمانهاي آينده در گذشته غيرقطعي نقلي ، ماضي بعيد و ... كاربرد دارد. مانند: يازميشام ، يازميش ايديم. اين وجه با تركيبات «ايميش» شناخته مي شود.

3ـ3: وجوه شك ، التزام ، تمنا ، آرزو ، تأكيد ، نصيحت ، امر در فعل
از نظر محتوا شبيه هم هستند و در ازمنه مختلف مي آيند: يازسييام ، يازسيميشام ، يازيم ، يازام

3ـ4: وجه استمراري فعل
تمام فعلهائي كه در آن حالت استمرار و تداوم وجود دارد ، وجه استمراري دارند. مانند: يازارديم ، يازيرديم ، يازار ايميشام ، يازماقدايديم ، يازماقدايام ، يازماقدايميشام

3ـ5: وجه شرطي فعل
در تمام زمانها وجه شرطي با نشانه «سا/سه» مي تواند بيآيد. مانند: يازسام ، يازديمسا ، يازميشامسا ، يازمالييامسا. در محاوره كمتر از حالتهاي اخير استفاده مي شود. گاهي از نشانه شرط فارسي «اگر» استفاده مي شود و حتي گاهي هم دو علامت استفاده مي شود. مانند: اگر آلسام! اگر يازديم ، كه اشتباه است.
نشانه شرط تركي ممكن است به اسم نيز اضافه شود. مانند: سو سرين سه منه وئر (اگر آب خنك است ، به من هم بده) ، يوخسا (اگرنه ، وگرنه) ، حسن سه قاپيني آچ (اگر حسن است ، در را باز كن)

3ـ6: وجه توانائي فعل
به كمك قعل كمكي «بيلمك» مي توان مفهوم توانائي را در فعل آورد. پيوند «آ/ا» به بن فعل چسبيده سپس تركيبات بيلمك در زمانها و اشخاص مختلف مي آيد. مانند: آتا بيلمه رم (نمي توانم رها كنم) ، باخا بيلمز (هرگز نمي تواند نگاه كند) ، يازا بيلنمه رم (نمي توانم بنويسم) ، يازا بيله جيميشم (نگو مي توانستم بنويسم ولي ننوشتم)

3ـ7: وجه استفهامي فعل
نشانه سئوال در تركي پيوند چهارگانه «مي» است كه در تركي آذربايجان رها شده است و تنها در اشعار مي توان آنرا ديد: آلدينمي (آيا گرفتي؟) ، گؤردونمۆ (آيا ديدي؟) ، يئدينمي (آيا خوردي؟). اين پيوند نيز در تمام ازمنه فعلي مي تواند بيآيد.

4: صفات فعلي
صفات فعلي از فعل ساخته مي شود و خصوصيات موصوف را كه فاعل و مفعول است ، بيان مي دارد.

4ـ1: حالت صفت فاعلي
از پيوستن «آن/ان» به بن فعلي ساخته مي شود و فاعل مي سازد: باخان (نگاه كننده) ، آلان (گيرنده) ، گئدن (رونده) ، يئين (خورنده).
جالب اين است كه در تركي مي توان از فعل منفي نيز صفت فاعلي ساخت: باخمايان (آنكه نگاه نمي كند) ، آلمايان (آنكه نمي گيرد) ، گئتمه ين (آنكه نمي رود) ، يئمه ين (آنكه نمي خورد).

4ـ2: حالت صفت مفعولي
به اشكال مختلفي ساخته مي شود كه در اينجا اشاره مي شود:
* بن فعل + ميش : باخميش (نگاه كرده شده) ، آلميش (گرفته شده) ، گئتميش (رفته) ، يئميش (خورده شده)
* بن فعل + ديقيم/ديگيم : باخديغيم (آنچه نگاهش كرده ام) ، آلديغيم (آنچه خريده ام) ، گئتديگيم (آنچه رفته ام) ، يئديگيم (آنچه خورده ام)
* بن فعل + آجاق/اجك : باخاجاق (نگاه كردني) ، آلاجاق (گرفتني) ، گئده جك (رفتني) ، يئيه جك (خوردني)
مورد اخير را نبايد با قعل آينده تركي اشتباه كنيم.

4ـ3: حالت وجوبي فعل
از تركيب بن فعل با «مالي/مه لي» به وجود مي آيد. مانند: باخمالي (قابل نگاه كردن ، آنچه بايد نگاه كرد) ، آلمالي (قابل گرفتن ، آنچه گرفتني است) ، گئتمه لي (قابل رفتن ، رفتني) ، يئمه لي (قابل خوردن ، خوردني)


فعل در تركي آذربايجاني1

مبحث فعل در تركي به خاطر گستردگي در سه درس تدريس مي شود. در قسمت نخست از اين بخش ، مي خواهيم فعل در تركي ، انواع آن از نظر ساختار ، انواع آن از لحاظ نحوي و نحوه ساختن فعل در تركي را بيآموزيم.
همانطور كه هنگام آموختن زبانهاي فارسي ، عربي و انگليسي ياد گرفته ايم ، «فعل ، به وقوع يا انجام كاري در زمان خاص دلالت دارد». فعل ، شامل تمام اشكال وقوع و حدوث و تغييرات و تبديلات و جنبشهايي است كه موجودات زنده يا بي جان ، مادي يا معنوي در بستر زمان و مكان از خود بروز مي دهند يا آنرا مي پذيرند. با فعل ، يك جمله معنا و مفهوم پيدا مي كند.

نشانه مصدري در تركي «ماق/مك» است كه بنا به قوانين آوائي ، «ماق» در انتهاي افعال ثقيل و «مك» در انتهاي افعال ظريف مي آيد. در گويش آذربايجان اين نشانه جاي خود را به «ماخ/مخ» داده است كه صحيح نيست. حتي در گويش زنجان تنها از يك نشانه مصدرساز «ماخ» استفاده مي شود و در انتهاي تمام افعال چه ثقيل و چه ظريف ، «ماخ» مي آورند كه قوانين آوائي را به هم مي ريزد.

بحث فعل در تركي آنچنان بيكران و گسترده است كه بسياري از صاحبنظران دنيا مانند هرمن ونبري فعل در تركي را عامل گستردگي آن و باعث عرض اندام كردن آن در ميان زبانهاي بزرگ جهان مي داند. دنياي گسترده فعل در تركي آنچنان قانونمند و روشمند است كه دنياي محقر و كوچك افعال فارسي با كمتر از صد فعل آنچنان نيست. اگر در فارسي 20 تا 30 فعل تك هجائي وجود دارد كه آنهم با اضافه شدن «ب» به ابتداي آن بايد دو هجائي شود و بقيه 60-50 فعل آن چند هجائي است ، زبان تركي فقط ششصد فعل تك هجائي دارد و نزديك به سه هزار فعل دو هجائي در خود جاي داده است.

تقسيم بندي ساختاري فعل تركي
فعل در تركي از نظر ساختاري سه گونه است:
الف ـ فعل اصلي (آنا فعل)
اين فعلها غالباً تك هجايي هستند و اجزاي كوچكتري در دل خود ندارند. مانند: چيخ (بالا بيا) ، يئن (پائين برو) ، آش (يك بلندي را بالا بيا و دوباره پايين برو) ، دؤز (صبر كن) ، آت (بيانداز) ، دۆز (بچين) ، تاخ (بيآويز) ، ياز (بنويس) ، ايچ (بنوش) ، يئ (بخور)
ye - iç - yaz - tax - düz - at - döz - aş - yen - çıx

ب ـ فعل مشتق (دوزلمه فعل)
به عنوان يك فعل جاافتاده و مستقل مي پذيريم ولي در اصل با كمك پيوند از روي اسم يا فعل خلق شده اند. اين نوع افعال غالباً دو هجائي هستند. مانند: گؤزت (مواظب باش) ، بوشا (طلاق بده) ، باشلا (شروع كن) ، ديشله (گاز بگير) ، ياغلا (روغن كاري كن) ، آلدير (بده برايت بخرند) ، ياندير (بسوزان). افعال مشتق مذكور به ترتيب از ريشه هاي زير ساخته شده اند: گؤز (چشم) ، بوش (خالي) ، باش (سر) ، ديش (دندان) ، ياغ (روغن) ، آل (بخر) ، يان (بسوز)

yandır - aldır - yağla - dişlə - başla - boşa - gözət
yan  -   al  -  yağ   -   diş  -  baş  -   boş  -   göz


در درسهاي قبلي اشاره كرديم به نظريه اي كه مي گويد: زبان تركي تك هجائي است و اگر بعضي كلمات آن دو هجائي است بايد ريشه تك هجائي آنرا از تاريخ پيدا كنيم. يكي از عوامل دو هجائي شدن كلمات تركي همين افعال مشتقي است كه بسياري از آنها را مانند مثال فوق تشخيص مي دهيم كه از ريشه تك هجائي تشكيل شده اند. بعضي ها را احتمال مي دهيم كه به نوعي از يك ريشه تك هجائي تشكيل يافته اند اما مانند مثالهاي فوق صراحت ندارند. مانند: آغلا (گريه كن) از ريشه آغ (سفيد) شايد به تعبير سفيد و روشن كردن صورت هنگام گريه. بعضي از افعال نيز معلوم نشده است داراي چه ريشه تك هجائي هستند. مثلاً دانيش (صحبت كن) آيا واقعاً به دان (منكر شو) ربطي دارد؟ آيا گتير (بيآور) در اصل گلتير يا گلدير بوده است كه نوعي متعدي از فعل گل (بيا) است؟ به هر حال اين امر قابل بررسي است.
پس از تعريف فعل مركب ، سراغ پيوندهايي خواهيم رفت كه براي ساختن فعل در تركي مورد استفاده قرار مي گيرند و ما در درس قبلي آنرا قول داده بوديم.

ج ـ فعل مركب (قوشولما فعل)
فعل مركب در تركي مانند ديگر زبانها از همراهي يك اسم با يك فعل به وجود مي آيد و اكثراً داراي فعل معين است. فعل مركب در تركي چهار نوع است:
ج ـ 1: تركيب با مشتقات فعل كمكي «ايمك». اين فعل اكنون در تركي استفاده نمي شود ولي تركيبات آن مانند «ايميش ، ايدي» كاربرد فراوان دارد. مانند: يازميش ايدي ، گلميش ايديك ، آلسايديق
توصيه مي شود در زبان نوشتار ، «يازميش ايدي ، آلميش ايدي» بنويسيد نه «يازميشدي ، آلميشدي». 
almışdı - yazmışdı
ج ـ 2: تركيب با فعلهاي معين «اوْل ، ائت ، ائله ، ائيله». مانند: حاضير اوْل ، ترك ائت (تركيت!) ، ناز ائله
ج ـ 3: تركيب با فعل «بيل» بصورت تركيب يك فعل با صداي «آ/ا» و سپس «بيل»: يازا بيلمك (توانائي به نوشتن) ، دؤزه بيلمك (توانائي تحمل) ، اوچا بيلمك (توانائي پرواز)  
uça bilmək - dözə bilmək - yaza bilmək
ج ـ 4: تركيب ساده اسم با فعل. البته همه جا فعل داراي يك فاعل است ولي در اينجا معناي صريح ندارد و نمي توان برداشت مستقيم از آن كرد. مانند: گؤز قويماق (كنترل كردن و مواظبت نمودن) ، گؤزه گلمك (به چشم آمدن) ، گؤزدن دوشمك (از چشم افتادن). همانطور كه از معاني فارسي هم مشهود است ، از چشم افتادن به معناي افتادن يك قطره اشك از چشم نيست. گؤزه گلمك (به چشم آمدن) به معناي آمدن يك چيز به داخل چشم نيست!   
gözə gəlmək - gəzdən düşmək - göz qoymaq
در اينجا به نكته اي دقت كنيم. گاهي ضمن داشتن افعال اصلي يا مشتقي تنها به خاطر عدم آشنائي يا گرته برداري از فارسي ، از افعال مركب استفاده مي كنيم كه بهتر است عادت و تمرين كنيم تا آنها را كم كم اصلاح كنيم. مانند: پئشمان اولماق (پئشمانلاماق) ، صبر ائله (دؤز) ، مواظب اول (گؤزت) ، قارا اولدو (قارالدي) ، زخمي اولدو (يارالاندي) ، داوا ائله دي (ساواشدي)
savaşdı - yaralandı - qaraldı - gözət - döz - peşmanlamaq

پيوندهاي فعلساز
پيوندها در تركي مي توانند به فعل ، اسم ، صفت ، عدد و حتي صداهاي طبيعي بچسبند و فعلي جديد ، اسمي جديد و يا صفتي جديد بسازند. فعلهائي كه با كمك پيوندها ساخته مي شوند ، در دو گروه بررسي مي شوند. فعلهائي كه از يك اسم (به معناي عام) به وجود مي آيند و فعلهائي كه از يك فعل ديگر و اينبار با معنا و نقشي ديگر خلق مي شوند.
پيوندها در تركي بسيار متنوع و گسترده است و پرداختن به همه آنها لازم نيست. تعدادي از آنها نيز بصورت نادر و شاذ استفاده مي گردند. با شناختن پيوندها ، نيمي از راه مربوط به كشف ريشه لغات تركي پيموده مي شود و با شناختن ريشه تك هجائي آن مي توان آن كلمه را ريشه يابي نمود. لذا به دانشجويان توصيه مي شود ، هميشه نسبت به لغات تركي حساس باشند و تا به لغات تركي مي رسند آنرا به اجزاي پيوندي و ريشه اي تجزيه كرده و سپس آنرا تحليل كنند.
براي آشنائي با كار ، اين دو نوع تركيب را بررسي كرده و متداولترين پيوندهاي آنرا ارائه مي دهيم:

فعل = اسم + پيوند
* آ/ا : ياشاماق ، بوشاماق ، قيناماق ، ساناماق ، اله مك
* آت/ات : گؤزتمك ، اؤيرتمك ، دۆزتمك ، ياراتماق ، گئنتمك ، داراتماق ، ياراتماق
* آر/ار : باشارماق ، بئجرمك ، كؤزرمك ، اوْتارماق ، سووارماق ، آغارماق ، قيزارماق
* آش/اش : ساواشماق ، ياناشماق
* آل/ال : چوخالماق ، آزالماق ، دوزلمك ، دينجلمك ، بوشالماق
* ايلدا/ايلده/اۆلده/اولدا : جۆكۆلده مك ، تاقيلداماق ، تاپيلداماق
* قير/قور/گير/گۆر : آسقيرماق ، قيشقيرماق ، ايشقيرماق ، اؤسگۆرمك
* لا/له : داشلاماق ، آغلاماق ، باغلاماق ، ديشله مك ، باشلاماق ، ايزله مك
* لان/لن : باغلانماق ، ديشلنمك ، باشلانماق

فعل = فعل + پيوند
* آر/ار : قوپارماق
* يز/يْز.وز/ۆز : قالخيزماق ، اميزمك ، داميزماق ، داديزماق ، اودوزماق ، قورخوزماق
* يق/وق/يك.ۆك : يانيقماق ، سينيخماق ، بئزيكمك ، گؤروكمك ، قاريخماق
* يل/يْل/ول/ۆل : يورولماق ، بورولماق ، قوولماق ، گؤتورمك
* نا/نه : اسنه مك ، قايناماق
* دير/ديْر/دور/دۆر : انديرمك ، يانديرماق ، قوْشدورماق ، سۆردۆرمك
* اي/ايْ/او/اۆ : سۆرۆمك




پيوندها در زبان تركي آذربايجاني(2)


م.ص نائبي

پيوندهاي چند شكلي در تركي
پيوندها در تركي مانند فارسي تك شكل نيستند ، بلكه در سه حالت زير ممكن است ظاهر شوند:
الف ـ تك شكل : اين پيوند نيازي به بررسي مصوتهاي ريشه ندارد و هر ريشه اي باشد ، مي تواند به آنها پيوند يابد. لذا كار ما هم با اين نوع پيوندها بسيار آسان خواهد بود. البته سهم اين نوع پيوندها نسبت به دو نوع ديگر بسيار اندك و در حد شاذ و نادر است. از مهمترين پيوندهاي تك صورتي مي توان به پيوند «كن» اشاره كرد. مانند: قاچاركن (همينكه دويد ، ضمنٍ دويدن) ، باخاركن (ضمن نگاه كردن) ، سئوركن (ضمن دوست داشتن) ، سؤيركن (ضمن فحش دادن) ، گولركن (ضمن خنديدن)
gülərkən - söyərkən - sevərkən - baxarkən - qaçarkən

در بعضي كتابها به اشتباه ، پيوندهائي مانند «چين ، كي ، ايم ، لاق ، داش و ... » را تك شكلي معرفي كرده اند ، درحاليكه در خواهيم ديد كه اين نوع پيوندها دو شكلي هستند.
ب ـ دو شكلي : اين پيوندها در دو صورت ظاهر مي شوند و بايد از لحاظ پيوند به ريشه با آن تطابق داشته باشند. پيوندهائي كه داراي مصوت از نوع باز مي باشند ، داراي دو شكل هستند. از مصوتهاي باز «آ ، اَ ، ائـ ، اۏ ، اؤ» مشخص است كه مصوتهاي «ائـ ، اۏ ، اؤ» نمي تواند در نقش پيوند كمك كنند ، چرا كه در درسهاي قبلي گفتيم كه صداهاي «ائـ ، اۏ ، اؤ» نمي توانند در هجاهاي بعدي بيآيند ، لذا از اين دسته ، تنها مصوتهاي «آ ـ اَ» مي توانند در نقش پيوندي پديدار شوند. از اين ميان هم مشخص است كه پيوندي با مصوت «آ» براي ريشه هائي با مصوت ثقيل و پيوندي با مصوت «اَ» براي ريشه هائي با مصوت ظريف پيش بيني شده اند. از مجموعه پيوندهائي با اين مشخصات مي توان اشاره كرد به: «ما ـ مه» (مانند: دولما ، قوورما ، ساچما ، ياغما ، ييغما ـ كسمه ، سورمه ، سورتمه ، دوگمه ، چكمه) ، «لار ـ لر» (مانند: قيزلار ، آيلار ، داغلار ، باغلار ، يايلار ـ كيشيلر ، كنيزلر ، گوندوزلر ، گئجه لر ، كندلر).

çəkmə - dügmə - sürtmə - sürmə - kəsmə - yığma - yağma - saçma - qovurma - dolma
kəndlər - gecələr - gündüzlər - kənizlər - kişilər - yaylar - bağlar - dağlar - aylar - qızlar

ج ـ پيوندهاي چهار شكلي : اين پيوندها در چهار شكل متفاوت ظاهر مي شوند و كار ما براي انطباق با ريشه مانند دو حالت پيش آسان نخواهد بود. پيوندهائي كه مصوت آنها از نوع بسته باشد ، در اين حالت ظاهر خواهند شد. مصوتهاي بسته را قبلاً بصورت «اي ْ ، اي ، اوُ ، اۆ» ياد گرفتيم. پيوندهائي كه يكي از اين مصوتها را داشته باشند ، قطعاً صورتهاي ديگر آنرا نيز خواهند داشت. مثلاً وقتي پيوند «چي» را مي بينيم ، بايد پيش بيني كنيم كه شكلهاي ديگر آن بصورت «چي ْ ، چوُ ، چۆ» نيز موجود است. وقتي به اين نكته واقف شديم ، بايد سراغ انطباق هر كدام از اين پيوندها با ريشه مخصوص خود باشيم. پس سئوال درس پيش را پاسخ داديم. در تركي نمي توانيم مانند فارسي بگوئيم: «شيشه چي ، ابريشم چي ، آبدارچي ، دوغچي» ، بلكه مصوت هر پيوند بايد با مصوت ريشه تطابق آوائي داشته باشد كه در درسهاي قبلي ذكر شده است.
با كمك درسهاي قبلي دليل چسبيدن اين پيوندها به انتهاي ريشه هاي خود را بيآبيد:
چي : باليْقچي ْ ، ديلنچي ، يولچوُ ، سؤزچو ، سيْنيقچي ْ ، اۏدونچو ، اكينچي ، يالانچي ْ
سيز : آدامسيز ، گؤزسۆز ، فيكيرسيز ، قۏلسوز ، ديلسيز ، جانسيْز ، يۏلسوز ، شامسيْز
لي : شهرلي ، آنلاقلي ، دؤزوملو ، كسيملي ، قوهوملو ، باشاريقلي ، پوللو ، وارلي ، سؤزلو
yalançı - əkinçi - odunçu - sınıqçı - sözçü - yolçu - dilənçi - balıqçı
şamsız - yolsuz - cansız - dilsiz - qolsuz - fikirsiz - gözsüz - adamsız
sözlü - varlı - pullu - başarıqlı - qohumlu - kəsimli - dözümlü - anlaqlı

پيوندهاي اسمي و پيوندهاي فعلي
پيوندها هم ممكن است به انتهاي اسم بچسبند و هم در انتهاي يك فعل پديدار شوند. (منظور از اسم به معناي عام يعني اسم ، صفت ، عدد و ... است) نقش و وظيفه كلمه جديد متفاوت خواهد بود. در مثالهاي فوق ديديم كه يك پيوند چه سان به انتهاي اسم افزوده مي شود. مثالي از الحاق و الصاق يك پيوند به انتهاي فعل گفته نشد. مثلاً از الحاق پيوند «يم» به انتهاي فعل «دؤزمك» (شكيبائي كردن) مي توان به كلمه جديد «دؤزۆم» رسيد كه يك اسم به معناي شكيبائي و صبر است. يا از چسبيدن پيوند «يون» به انتهاي مصدر «يوماق» (شستن) ، به مصدر جديد «يويونماق» (استحمام كردن) مي رسيم.
پيوندها از اين نظر در چهار شكل ظاهر مي شوند:
الف : اسم + پيوند = اسم (مانند : يۏل + چو = يۏلچو)
ب : اسم + پيوند = فعل (مانند : ايش + له = ايشله)
ج : فعل + پيوند = اسم (مانند : بؤل + وم = بؤلۆم)
د : فعل + پيوند = فعل (مانند : بيش + ير = بيشير)

در درس اسم و فعل و نحوه خلق اسمها و فعلهاي جديد از ريشة اسمي يا فعلي به تفصيل روي اين مبحث صحبت خواهد شد.

پيوندهاي تصريفي و توصيفي
از ميان چند نمونه پيوند ذكر شده ملاحظه نموديد كه بعضي آنها در ماهيت و ذات كلمه تغييري ايجاد نمي كنند ، مانند پيوند جمع «لار». كلماتي مانند «آغالار ، باجيلار» از ريشه اصلي خود دور نشده اند و همان معناي «آغا ، باجي» را حفظ كرده اند. به عبارتي رابطه نزديكي بين ريشه و كلمه جديد وجود دارد. اين نوع پيوندها را «پيوندهاي تصريفي» مي ناميم. پيوندهاي تصريفي جهت آماده سازي كلمات براي انجام نقش گرامري و ايجاد همبستگي ميان عناصر مختلف كلام مورد استفاده قرار مي گيرد. اين نوع پيوندها كاري به معناي كلمه ندارند و آنرا از ماهيت اصلي دور نمي كنند. يعني ضمن انجام وظيفه خود ، ذات و ماهيت ريشه را حفظ مي كنند. اين نوع پيوندها حالتي گذرا و موقتي دارند و دامنه شمول آنها گسترده است. از جمله پيوندهاي تصريفي در تركي مي توان گفت:
اسمي : پيوند جمع ، پيوندهاي ملكي ، پيوندهاي حالت ، پيوند استفهام
فعلي : پيوندهاي وجه ، زمان ، شخص
(فعلاً نگران اين اصطلاحات نباشيد. آنها را در درس مربوطه خواهيم گفت)
در كنار اين نوع پيوندها ، پيوندهائي هم وجود دارند كه ذات و ماهيت ريشه را تغيير مي دهند و جزو ذات كلمه جديد مي شوند. در پيوندهاي تصريفي ديديم كه قيزلار ، منيم ، سنين و ... نمي توانند كلمه جديد باشند ولي در اينجا پيوندي مانند «ار» در «آچار» كلمه جديدي ساخته است كه هرچند خويشاوندي با ريشه «آچماق» دارد ولي يك هويت جديد و مستقل از ريشه خود دارد. اينگونه پيوندها «توصيفي» هستند. اين پيوندها مانند پيوندهاي تصريفي ، گذرا و موقتي نيستند و براي هميشه با كلمه جديد مي مانند ولي دامنه شمول كمتري نسبت به تصريفي دارند. مثلاً در آنجا پيوند «لار» به انتهاي هر كلمه اي مي آيد ولي در اينجا «ار» به انتهاي هر كلمه اي نمي تواند بيآيد.
همانطور كه ذكر شد ، اين نوع پيوندها مي توانند فعل را به اسم و بالعكس تبديل كنند و از اسم يا فعل ، اسم و فعل جديد بسازند.

توالي پيوندها در تركي
اصل توالي پيوندها از ويژگي هاي بارز زبان تركي است. به تسلسل پيوندها در اين كلمات دقت كنيد: «باشاريقسيزليغيميزداندير ، يويونمالييام ، سوسوزلاميشام ، آلاجاقليسان»
چرا نمي توان گفت: «باشاريقليغسيزيميزداندير ، يويونلي ماييم ، سوسوزميشاملا ، آلالياجاقسان»؟
براي اينكه پيوندها در تركي داراي قانون و روشي جهت تسلسل و پشت سر هم قرارگيري هستند.
طبق اين اصل:
«هرچه دامنه شمول و حدود عمل پيوندها محدودتر باشد ، به ريشه نزديكتر و هرچه عامتر و گسترده تر باشند ، از ريشه دورتر خواهند بود».
با پذيرش اين اصل و با عنايت به تعريف پيوندهاي تصريفي و توصيفي مي توان نتيجه گرفت كه پيوندهاي توصيفي در چسبيدن به ريشه در اولويت قرار دارند. چراكه دامنه شمول محدودتري دارند. لذا «آل+اجاق+لي» صحيح و «آل+لي+آجاق» اشتباه است.
غير از بحث تقدم پيوندهاي توصيفي بر تصريفي ، در ميان خود اين پيوندها نيز تقدم و تأخر وجود دارد. مثلاً در انواع پيوندهاي تصريفي ، پيوند جمع بر پيوند ملكي مقدم است. لذا «قيزلارين» صحيح است و «قيزينلار» اشتباه.




نويسنده :Qaynaq
تاريخ:شنبه 11 شهريور 1391-03:46 ب.ظ

پيوندها در زبان تركي آذربايجاني(1)

پيوندها در زبان تركي آذربايجاني(1)


م.ص نائبي


پيشتر گفتيم كه در زبان تركي پيشوند استفادهنمي شود بلكه زباني است بر اساس پسوندها. پسوند همانطور كه از نامش پيداست ، آخرين افزوده به ريشه است درحاليكه در تركي ممكن است چندين افزوده به انتهاي ريشه وجود داشته باشد. براي نمونه افزوده ها به انتهاي بن «داغ» را ملاحظه كنيد: داغ – داغدا – دغداكي – داغداكيلار – داغداكيلاردان – داغداكيلاردانيميش – داغداكيلاردانيميشلار

dağdakılardanımışlar - dağdakılardanımış - dağdakılardan - dağdakılar - dağdakı - dağda - dağ

مي بينيم كه در زبان تركي مانند زبان فارسي تنها يك افزوده به انتهاي بن نداريم كه لاجرم نام آنرا «پسوند» بگذاريم بلكه ممكن است بيش از ده افزوده به انتهاي ريشه اضافه شوند. آيا مي توان همه را پسوند نام گذاشت؟ نه! آيا مي توان تنها آخري را پسوند ناميد و بقيه را بدون نام رها كرد؟ البته كه نه! لذا از اين به بعد هر نوع افزوده به انتهاي ريشه را «پي افزوده» يا «پي وند» (پيوند) خواهيم ناميد. پس پيوند داراي وظيفه و نقشي گسترده تر و متفاوتتر از پسوند خواهد داشت.

بحث پيوند در تركي مانند بحث پسوند يا پيشوند در فارسي مختصر و كوتاه نيست. اين قسمت از ادبيات تركي بسيار غني و گسترده است و چون اساس تركي را تشكيل مي دهند ، دقت و توجه زيادي را مي طلبند. لذا همانند مباحث پيشين ولي اينبار با تأكيد بيشتر سفارش مي شود كه هنگام فراگيري زبان تركي هرگز به حالت قياسي با زبان فارسي مقايسه نكنيد ، چون به نتايج غلط مي رسيد (مگر اينكه روي اين قياس تأكيد كنيم). خصوصاً كساني كه ترك زبان هستند ، اين زبان را در خود تركي ياد بگيرند و دنبال معادل آن در فارسي نگردند.

قبل از هر چيز بايد تعريفي از «پيوند» داشته باشيم تا آنرا بشناسيم. «پيوند» ها تركيباتي بسيار متنوع و گسترده هستند كه به تنهائي معني خاصي ندارند بلكه پس از تركيب با كلمات ديگر به آنها معاني و مفاهيم جديدتري مي دهند. البته نقش و وظيفه هر پيوند مشخص است ولي باز اين ، نمي تواند دليل بر معنادار بودن آنها داشته باشد. براي نمونه پيوند «لاق» مي تواند منطقه و مكان را نشان دهد مانند: چايلاق ، يايلاق ، قيشلاق و ... ، يعني نقش پيوند «لاق» دادن مفهوم مكاني به كلمه است ولي نمي توان از روي اين نقش نتيجه گرفت كه «لاق» يعني «مكان»!.qışlaq

مسئله بسيار مهم در بحث پيوندها در تركي اين است كه آنها تابع قوانين همآوائي اصوات و همآوائي لبي هستند ، لذا قابل پيش بيني است كه يك پيوند تنها به يك صورت ظاهر نخواهد شد بلكه صورتهاي مختلفي به خود خواهد گرفت تا با انواع مصوتها خود را سازگار كند. براي قياس در نظر بگيريم كه كتاب و دفتر را در زبان فارسي مي خواهيم جمع ببنديم. مي شود: كتابها و دفترها. اما در زبان تركي مي شود: كيتابلار ـ دفترلر. پس در فارسي براي جمع بستن كافيست «ها» را در انتهاي كلمه بيآوريم ، اما در تركي اين كار با بررسي قوانين آوائي امكان پذير است.

نشانه جمع (البته يكي از نشانه هاي جمع) در تركي ، پيوندهاي «لر ـ لار» است. اگر آخرين مصوت كلمه ثقيل باشد ، از پيوند «لار» و اگر ظريف باشد ، از پيوند «لر» استفاده مي كنيم. لذا در تركي داريم: قاشيقلار ـ آغاجلار ‍ـ قارداشلار ـ باجيلار ـ قوشلار ـ باليقلار ـ آداملار ـ خانيملار ـ اوشاقلار (دقت شود كه همگي داراي مصوت ثقيل هستند) چنگللر ـ نه نه لر ـ سئرچه لر ـ جوجه لر ـ گئجه لر ـ گوندوزلر ـ كيشيلر(دقت شود كه همگي داراي مصوت ظريف هستند)

uşaqlar - xanımlar - adamlar - balıqlar - quşlar - bacılar - qardaşlar - ağaclar - qaşıqlar

kişilər - gündüzlər - gecələr - cücələr - serçələr - nənələr - çəngəllər

مثالي ديگر از پيوند شغل ساز «چي» مي زنيم. اين پيوند كه به فارسي هم رفته است ، در آن زبان با همان تك صورت ، كلمات تركيبي مانند: موتورچي ، آبدارچي ، تفنگچي ، فرشچي ، ساعتچي ، شيشه چي و غيره ميسازد ، اما در تركي بسته به نوع مصوت ، شكل خود را تغيير مي دهد و به اشكال مختلف درمي آيد.

چي در تركي بصورتهاي مختلف «چي ، چيْ ، چوُ ، چۆ» در تركيبات ظاهر مي شود. مي خواهيم براي تمام مصوتهاي تركي اين پيوند را استفاده كنيم. كلمات زير تمام نه مصوت تركي را در خود دارند: ساز ـ دوه ـ ائل ـ يۏل ـ قوُش ـ گؤز ـ سۆت ـ ديش ـ قيْر اشتباه است اگر صورت اصلي «چي» را به انتهاي اين كلمات بيآوريم و كار خود را راحت كنيم: سازچي ـ دوه چي ـ ائلچي ـ يۏلچي ـ قوُشچي ـ گؤزچي ـ سۆتچي ـ ديشچي ـ قيْرچي البته در تركي محاوره گاهي اين نوع پيوندها در دو صورت «چي ـ چيْ» به انتهاي كلمات افزوده مي شود كه باز نسبت به صورت تك شكل «چي» بهتر است اما به هر حال اشتباه است.

با مراعات قوانين آوائي كه در دروس ابتدائي گفتيم ، بايد بگوئيم: سازچيْ ـ دوه چي ـ ائلچي ـ يۏلچوُ ـ قوُشچوُ ـ گؤزچۆ ـ سۆتچۆ ـ ديشچي ـ قيْرچيْ

qırçı - dişçi - sütçü - gözçü - quşçu - yolçu - elçi - dəvəçi - sazçı

شما با مراجعه به دروس قبلي علت اين مسئله را بيابيد تا در درس بعدي به بررسي دقيقتر اين مسئله بپردازيم.

 




نويسنده :Qaynaq
تاريخ:شنبه 11 شهريور 1391-03:42 ب.ظ

بن شناسي در زبان تركي آذربايجاني

بن شناسي در زبان تركي آذربايجاني

م.ص نائبي

«كؤك» ، «ريشه» و «بن» ، كلماتي هم معني هستند كه با يك مفهوم در ادبيات تركي ، فارسي و عربي مورد استفاده قرار مي گيرد. بن كوچكترين ، خالصترين و تجزيه ناپذيرترين قسمت يك كلمه مي باشد. در واقع كلمات قابل تجزيه به اجزاي اصلي هستند و آنچه ديگر تجزيه نگردد ، ريشه آن كلمه مي باشد.     kök

همانطور كه در درس اول ذكر شد ، زبانهاي تصريفي مانند عربي و فارسي (خصوصاً فارسي) نمي تواند بن كلمه در در ساختارهاي جديد و كلمات جديد حفظ نمايد و چنان صورت تازه اي در كلمات جديد پيدا مي كنند كه گاهي يافتن ريشه اصلي آن بسيار سخت است. براي نمونه در فارسي از فعل امر از مصدر «ديدن» مي شود: «بين». ريشه «ديد» چه ارتباطي به «بين» دارد و شخص از كجا مي تواند با مشاهده واژه هاي «بينا ، بينش ، خوش بيني و ...» احتمال بدهد كه ريشه همه اينها «ديد» است ، مگر آنكه قبلاً اين موضوع را شنيده يا حفظ كرده باشد.

زبانهاي التصاقي مانند تركي چنين نيستند. ريشه كلمه هميشه سالم و دست نخورده باقي مي ماند ، آنهم در ابتداي كلمه. نه حروف آن جابجا شده و بهم مي ريزد ، نه موقعيت آن تكان مي خورد ، بلكه هر تغييري هست ، بصورت اضافه شدن و التصاق يك پسوند جديد (به عبارت دقيقتر پي افزوده) به انتهاي ريشه ايجاد مي شود. مثلاً براي معادل همين مصدر ديدن (گؤرمك) در تركي داريم:
گؤر (به عنوان ريشه) ـ گؤروش (ديدار) ، گؤركم (نماي خوب) ، گؤركملي (ديدني) ، گؤروم (يك بار ديدن) و ....
يا در عربي بايد بدانيم «موذي» و «اذيت» همريشه اند و به اين شكل درآمده اند. البته در زبان عربي طبق قانون و نظم خاصي اين تغييرات صورت مي گيرد ولي به هر صورت ريشه سه حرفي كلمه نمي تواند هميشه خود را يكپارچه نگه دارد و در ساختن كلمات جديد سازه آن فرو مي پاشد.
görüm - görkəmli - görkəm - görüş - gör - görmək
شناسائي بن در تركي
شناسائي بن يا ريشه در تركي نسبت به زبانهاي ديگر بسيار آسان است. از اين لحاظ آسان است كه منطبق بر اصول و روابط منظمي است كه براي كسي كه اين زبان را نمي داند يا آشنائي با علم ريشه شناسي ندارد ، مي تواند ريشه كلمات تركي را حدس بزند. از اين رو كار يك واژه شناس يا اتيمولوژيست در تركي آسانتر است. از طرفي كلمات تركي به هر زباني بروند و هر صورت جديدي به خود بگيرند ، بالاخره اصالت خود را حفظ كرده و تعلق خود به زبان تركي را نشان خواهند داد.

ريشه در تركي همان است كه در ابتداي كلمه مي آيد. چراكه در زبان تركي ، پيشوند وجود ندارد و تمام كلمات از اضافه شدن پسوند (بگوئيم پي افزوده) به انتهاي ريشه حاصل مي شود. پس براي يافتن ريشه كلمه بايد سراغ ابتداي كلمات را بايد بگيريم.

اينكه ريشه بيش از 90% كلمات تركي تك هجائي است ، كار ما را بسيار آسان مي نمايد. چرا كه كلمه را تا رسيدن به يك ريشه تك هجائي دنبال مي كنيم. حتي نظريه اي وجود دارد كه مي گويد: «زبان تركي تك هجائي است». البته اين نظريه اثبات نشده است ، چون ما بعضي ريشه هاي تك هجائي را ديگر نمي شناسيم و صورت هزاره هاي پيش آنرا نمي دانيم. مثلاً نمي دانيم آياق (پا) كه دو هجائي است از چه ريشه تك هجائي ايجاد شده است؟ با اينهمه در تركي غالباً با فعلهايي مانند زير سر و كار داريم كه تك هجائي هستند: قاچ (فرار كن) ، آش (يك بلندي را بالا برو و پائين بيا) ، چيخ (بالا بيا) ، يئن (پائين برو) ، مين (سوار شو) ، آت (بيانداز) ، سر (پهن كن) ، سيل (پاك كن) و ... .

sil - sər - at - min - yen - çıx - aş - qaç

با علم به اين مسائل ، سراغ چند كلمه مي رويم تا ريشه آنها را پيدا كنيم:
الك (غربال): در اصل از مصدر «اله مك» (غربال كردن) است كه پي افزوده «ك» آنرا به اسم تبديل كرده است. پس ريشه آن فعلاً «اله» (غربال كن) است. از طرفي ريشه دوهجائي «اله» داراي ريشه تك هجائي «ال» (دست) است كه مفهوم الك كردن هم از همين ريشه استنباط مي شود.

əl - ələ - ələmək

بورون (دماغ): چون دو هجائي است ، شك داريم كه ريشه اصلي باشد. سراغ هجاي اول آن «بور» مي رويم كه از مصدر «بورماق» (انحنا دادن)است و كاملاً معناي دماغ از آن قابل تشخيص است.

بوشانماق (طلاق گرفتن): هر چند اين كلمه خود مصدر است اما بخاطر چند هجائي بودن ، احتمال بايد داد كه ريشه خالص و ناب نيست. با حذف نشانه مصدري «ماق» به «بوشان» (طلاق بگير) مي رسيم كه يك فعل لازم است و از فعل متعدي «بوشا» (طلاق بده) حاصل شده است. باز مي توان احتمال داد كه «بوشا» هم ريشه اصلي نيست چراكه دوهجائي است. ريشه تك هجائي ابتداي آن «بوش» (خالي) است كه مفهوم «خالي كردن ، عدم پشتيباني ، تنهائي» را مي توان از آن استنباط نمود. لذا ريشه «بوشانماق» ، اسم «بوش» است.
boş - boşanmaq - boşan - boşa
نوع بن : بن يا ريشه لزوماً يك فعل نيست. ممكن است اسم ، صفت ، عدد و حتي صداهاي طبيعي پرندگان و حيوانات هم باشد. در بحث فوق ديديم كه ريشه «بورون» يك فعل است اما ريشه الك يا بوشانماق يك اسم بود. در زبان تركي از اسم مي توان فعل ساخت و بالعكس از فعل هم مي توان اسم ساخت كه در درس پي افزوده ها آنرا ياد خواهيم گرفت.

به ريشه اصلي اين كلمات دقت كنيم تا ببينيم از چه تشكيل شده است:
گؤزل (زيبا) : از اسم گؤز (چشم) تشكيل يافته است.
اودون (هيزم) : از اسم اود (آتش) ايجاد شده است.
قاپي (در) ، قاپقا (دروازه) ، قاپاق (سرپوش) ، قاپيق يا قابيق (پوست ميوه): همگي از فعل قاپماق (پوشاندن ، بستن) خلق شده اند.
گئجه (شب): از اسم گئج (دير) به وجود آمده است.
gecə - qapı - odun - gözəl
مي بينيم كه با كمي زحمت و آشنائي با افعال و ريشه هاي تك هجائي مي توان ريشه كلمات تركي را تا تك هجا بودن دنبال كرد. حال واژه هاي يك زبان با اين نظم و قانون به هر زبان ديگري منتقل شوند ، باز مي توان تركي بودن آنها را اثبات نمود. براي نمونه:


يافتن بن كلمات تركي در عربي
در زبان عربي كلمه «قلعه» ريشه اي به نام «قلع» ندارد كه از آن ايجاد شده باشد. در تاريخ اين كلمه نيز اشاره اي به قلعه سازي عربها نشده است بلكه آنها چادر نشين بودند. اين كلمه همان «قالا» در تركي از ريشه «قالماق» (ماندگاري) است كه اتفاقاً واژه نزديك آن به نام «قالاق» (هيزم يا سوخت روي هم چيده شده جهت آذوقه) همكنون هم در تركي وجود دارد.
در عربي واژه «مأوا» يا خانه و مسكن بر وزن مفعل از ريشه تركي «ائو» (خانه) به وجود آمده است.
ev - qala - qalmaq - qalaq - qalamaq
يافتن بن كلمات تركي در فارسي
وقتي در فارسي مي گوئيم: «دوقلو ، سه قلو ، چهارقلو» آيا در لغتنامه دنبال لغت «قلو» گشته ايم كه همينطور اعداد را دنبال آن مي چينيم؟ «قلو» در فارسي وجود ندارد. اصلاً «دو» در «دوقلو» عدد دوي فارسي نيست. همانطور كه دو در «دوجين» يا «دوبله» فارسي نيست. اين كلمه بصورت يكپارچه است و در اصل «دوغولو» از مصدر «دوغماق» (زادن) است كه در تركي به معناي «همزاد» است.

doğmaq - doğulu

براحتي مي توان شناخت كه «قاشق» از مصدر «قاشيماق» (خراطي كردن) است و با شناخت تاريخي اين موضوع و پي بردن به اينكه اولين قاشق از خراطي كردن روي يك چوب بدست آمده است ، مفهوم آنرا مي پذيريم.
كار سختي نيست اگر روي ريشه دلمه (دولماق = پر شدن) فكر كنيم.

dolmaq - qaşımaq - qaşıq
به همين ترتيب مي توان ريشه تركي كلماتي مثل اين كلمات را يافت:
كمك ، كرنش ، چكمه ، ساناز ، قيمه ، قورمه ، يونجه ، يغما ، سرمه ، قابلمه ، تابه ، دشمن ، يورش ، سراغ

 




آوا شناسي زبان تركي آذربايجاني3


آوا شناسي زبان تركي آذربايجاني3

م.صادق نائبي

جدول (3): مصوتهاي غنچه اي (دوداقلانان) و غيرغنچه اي (دوداقلانمايان) در زبان تركي

 

 

 

ثقيل (قالين)

ظريف (اينجه)

غنچه اي (دوداقلانان)

اۏ ، اوُ

اؤ ، اۆ

غيرغنچه اي (دوداقلانمايان)

آ ، اﻯْ

اَ ، اي ، ائـ

 

3ـ2ـ مصوتهاي باز (آچيق) و تنگ (دار)

هنگام اداي مصوتهاي «آ ، اَ ، ائـ ، اۏ ، اؤ»«ö - o -e -ə -a» فك پائين دهان به سمت پائين رفته و دهان كاملاً باز مي شود. اين مصوتها را باز (آچيق) مي نامند. از طرفي هنگام اداي مصوتهاي «اي ، اﻯْ ، اوُ ، اۆ»«ü - u -ı - i» آرواره پائين جمع تر و بسته تر مي شود دهان با حجم نيمه باز آنها را تلفظ مي كند. اين مصوتها را نيز تنگ (دار) مي گويند. (جدول 4).

جدول (4): مصوتهاي باز (آچيق) و تنگ (دار) در زبان تركي

 

ثقيل (قالين)

ظريف (اينجه)

مصوتهاي باز (آچيق)

آ ، اۏ

اَ ، ائـ ،اؤ

مصوتهاي تنگ (دار)

اﻯْ ، اوُ

اي ، اۆ






گؤنده ر 100 درجه کلوب دات کام گؤنده ر     بؤلوم لر: بيليم
آرشیو
سون یازی لار
یولداش لار
سایغاج
ایندی بلاق دا : نفر
بوگونون گؤروشو : نفر
دونه نین گؤروشو : نفر
بوتون گؤروش لر : نفر
بو آیین گؤروشو : نفر
باخیش لار :
یازی لار :
یئنیله مه چاغی :